سرویس: ویژهکد خبر: 23439|07:06 - 1392/08/15
نسخه چاپی

فلسفه حركت امام حسين (ع) به سوي كربلا

فلسفه حركت امام حسين (ع) به سوي كربلا
urlمطلع الفجر-وجود مبارك امير المومنين (ع) اولياي الهي را كه معرفي مي كند ، مي فرمايد : اولياي الهي قرآن محورند ؛ هم علمشان از قرآن است و هم باعث نشر معارف قرآني هستند؛ هم قيامشان به قرآن است و هم قيام قرآن با آنها .فرمود : ب ه م عل م الك تاب و ب ه عل موا ، و ب ه م قام الك تاب و ب ه قاموا (1) يعني علوم اينها از قرآن كريم است و عالم شدن به مطالب قرآن هم با تعليم اينهاست ؛ قيام اينها به قرآن كريم است و قيام قرآن كريم هم به اينهاست .
 حقيقت عبادت در كلام سالار شهيدان (ع)
    وجود مبارك ابي عبدالله ، حسين بن علي (ع) در اين مدّت كوتاهي كه جهان را متوجه خودشان كردند ، حرف هاي جهاني فراواني داشتند . يكي از آن كلمات نوراني اين است كه : لاطاعه ل مخلوق ف ي معص يه الخال ق(2)، يعني هرگز نمي شود كسي را اطاعت كرد كه دستور او مخالف فرمان الهي است . به عنوان اينكه ما ماموريم و معذوريم ، به عنوان اينكه به ما دستور دادند ، به عنوان اينكه فعلاً روزگار چنين است ، به عنوان اينكه با مصوّبه فلان نهاد يا فلان موسسه يا فلان ارگان است ؛ نمي شود حكم خدا را ناديده گرفت ! اين بيان بالارا كه سالار شهيدان ، حسين بن علي (ع) فرمود ، از جدّ بزرگوارش وجود مبارك رسول گرامي (ص) گرفت و چون خود را قرآن ناطق مي دانست ، مسئول مي دانست كه خاورميانه را اصلاح كند .
    آن روز خاورميانه در اختيار قدرت مركزي بود ؛ وقتي امير المومنين(ع) خليفه مسلمانها بود ، كلّ خاورميانه را حضرت اداره مي كرد . ايران چند تا استانداري داشت ، چند تا استاندار هم نصب مي كرد . مصر با اينكه يك كشور پهناوري است ، آن روز يك استانداري بود كه براي مصر مالك اشتر را اعزام كرد . بسياري از اين كشورهاي كوچك كه فعلاً تقريباً 40 ـ 50 دولت و كشور را تشكيل مي دهند ، آن روز در حدّ يك استانداري بودند و وجود مبارك حضرت امير اينها را با استاندارهاي خاص نصب مي كرد ؛ كلّ خاورميانه در اختيار اينها بود ، رابطه مردم در همين منطقه خاورميانه بود .
    محور اصلي تصميم گيري سياسي در شام بود ، محور اصلي عبادت مردمي و عمومي، مكه بود و محور فرهنگي ـ فكري هم مدينه و كوفه بود . در مدينه از آن جهت كه امام زمان حضور داشت ، خود وجود مبارك امام حسن بود ، بعد امام حسين بود ؛ مدينه و كوفه حوزه هاي علمي آنجا بود ، سئوال و جواب آنجا بود ، مردم به سوي مدينه مي آمدند. كوفه و بصره از آن جهت كه مدّتي وجود مبارك حضرت امير در كوفه بود ، شاگردان فراواني هم تربيت كرد ؛ آنجا هم يك محور فرهنگي شد ،
عراق هم به بركت تعليم و تربيت حضرت امير آينده خوبي داشت. وجود مبارك ابي عبدالله ديد اگر اين 3 ـ 4 منطقه را روشن كند ، آن نقاط دور دست حكومت اسلامي روشن خواهد شد ؛ مصر روشن مي شود ، ايران روشن مي شود ، الجزاير و تونس و مراكش روشن مي شود ، اين امارات و خليج فارس روشن مي شود ، منطقه هائي نظير پاكستان و بنگلادش و بعد قفقاز و آسياي ميانه روشن مي شود ؛ چون همه اينها فتح شده بود . محور اصلي فكري و فرهنگي و سياسي، همين 3 ـ 4 منطقه بود ؛ يعني شام بود ، مدينه بود ، عراق بود و مكه .
       چگونگي بيداري جامعه اسلامي توسط سيّدالشهداء (ع)
    اگر وجود مبارك ابي عبدالله در همان مدينه قيام مي كرد و مبارزه مي كرد ، حضرت را يا شهيد يا مسموم مي كردند و قبر مطهرش هم نظير آن 4قبور ائمه بقيع فعلاً به صورت يك مخروبه در مي آمد ؛ ديگر كربلاو پيام كربلاو نهضت عاشورا و آن شور و شوق را به همراه نداشت ! الآن همه آن ذوات قدسي كه در بقيع آرميده اند ، هر كدامشان مي توانند محور حركت باشند ، امّا هيچ خبري نيست ! اگر وجود مبارك ابي عبدالله در خود مدينه قيام مي كرد ،آن هم به همين سرنوشت مبتلامي شد .
    گذشته از اينكه عراق متوجه نمي شد ، مكه متوجه نمي شد ، شام هم متوجه نمي شد كه اوضاع چه خبر است ! آن روز رسانه هاي گروهي و مطبوعات و اينها نبود ! لذا وجود مبارك ابي عبدالله (ع) با قافله حركت كرد و برنامه ها را هم توزيع كردند . مردم مدينه و اطراف مدينه را با مصاحبه و مناظره و گفتگو هدايت كردند ؛ از مدينه تا مكه تقريباً 80 لي 90 فرسخ است ، در اين مدت هر كه را ديدند با او سخن گفتند يا نامه نوشتند براي كساني يا مصاحبه كردند يا پيام دادند ؛ اين فلات را روشن كردند .
    وقتي وارد مكه شدند ، از همان اوّل به قصد عمره مفرده وارد شدند ، نه به قصد حج كه حج را تبديل به عمره كرده باشند ! از همان اوّل به قصد عمره مفرده وارد شد و هيچ گاه قصد عرفات و مشعر و م نا نداشت ؛ لذا در روز ترويه حركت كرد ، از مكه خارج شد ؛ نه اينكه حجّش را به عمره تبديل كرده باشد ! و همه افرادي كه آمده بودند در مكه ، آنها را روشن كرد . مكه هم يك كنگره جهاني بود و هست ، براي هميشه اين طور است ؛ افراد از نقاط دور و نزديك ، از كشورهاي اسلامي و منطقه هاي مسلمان نشين براي زيارت بيت خدا و طواف اطراف كعبه حركت مي كنند كه: علي كلّ ضام ر يات ين م ن كلّ فجّ عميق (3) . بسياري از افراد را با مصاحبه و سخنراني و احتجاج روشن كرد .
    ووجود مبارك مسلم بن عقيل را هم به عنوان نماينده رسمي از مكه فرستاد تا كوفه ، فاصله مكه تا كوفه هم 300 فرسخ در آن روز بود . اين راه نا امن را هم با اعزام نماينده خاص طي كردند . وجود مبارك مسلم بن عقيل فضاي كوفه را هم روشن كرد و افرادي را حضرت تربيت كرد كه سهم تعيين كننده اي در نهضت كربلاداشتند . كوفه هم، چون مقرّ حكومت بود ، خيلي ها را وجود مبارك مسلم بن عقيل در آنجا روشن كرد . آن نامه هائي كه قبلاً براي ابي عبدالله نوشتند ، آنها همه در خدمت حضرت بود . مجدداً وجود مبارك مسلم (ع) پيام مردم كوفه را با يك قاصد خاصي از كوفه به مكه فرستاد تا به حضرت ابلاغ كنند كه اينها آماده اند ، شما تشريف بياوريد.
        حقيقت مرگ در كلام امام حسين (ع)
    حضرت روز هشتم حركت كردند ؛ يك سخنراني اي قبلاً كردند ، مردم زائر و حاجّ و معتمر را روشن كردند كه مرگ نسبت به انسان چه سهمي دارد ، انسان نسبت به مرگ چه سهمي دارد . ما مي بينيم آيا نابود مي شويم يا نابودي را نابود مي كنيم ؟ ما مرگ را مي ميرانيم ، نه اينكه مرگ ما را بميراند ! اين دو ديدگاه مختلف است . آنها كه فكر مي كنند انسان با مردن نابود مي شود ، اهمّتهم انفسهم(4)؛ آنها كه مي گويند : ما با قيام، مرگ را نابود مي كنيم ، مردن را مي ميرانيم ، ما براي هميشه زنده ايم ؛ مرگ يعني تحوّل و دگرگوني ، مگر انسان مي ميرد ؟ انسان مرگ را مي ميراند ، مرگ يعني تحوّل و دگرگوني و تغيّر . وجود مبارك ابي عبدالله رابطه انسان و مرگ را تشريح كرد ، فرمود : ما الموت لاقنطر ه(5)، مرگ پلي است كه شما از آن مي گذريد ؛ آن طرف همه سعادت هست ، اين طرف همه دشواري ها هست ؛ شما هرگز چيزي را با مردن از دست نمي دهيد .
    اينها را تبيين كرد ، توجيه كرد ، تشريح كرد ؛ اينها هم آگاه شدند ، چون ب ه م عل م الك تاب و ب ه عل موا ؛ قرآن به وسيله اينها منتشر شد ، قرآن مي گويد انسان مرگ را مي ميراند ، نه انسان نابود بشود ! مرگ به معناي فاصله عدم بين متحرّك و هدف نيست ؛مرگ هرگز فاصله بين متحرّك و مقصد نيست ، مرگ نابودي نيست ، مرگ پلي است كه زودتر اين متحرّك را به مقصد مي رساند ! اگر انسان وسط ها نابود بشود كه بعد پديد آمد ، ديگر، آن انسان اوّلي نيست ! ما عدم را ، مرگ را ، فنا را نابود مي كنيم ، هست مي شويم براي ابد. ما در مسير حركتمان هستيم و هرگز در اين گودي و گودال فرو نمي رويم كه بشويم نابود ، بلكه ينتق لوا م ن دار لي دار(6) كه در بيانات ائمه (عليهم السّلام) است . انسان ،مهاجر است و هيچ مهاجري وسط گودي نمي افتد !
    بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (دام ظلّه) در جلسه درس اخلاق در ديدار با جمع كثيري از طلاب ، فضلاء ، دانشجويان و اقشار مختلف مردم ـ قم ؛ دي 1387
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (1)نهج البلاغه / حكمت 432 (2) بحار الانوار / 43 / 297
    (3) حج / 27 (4) آل عمران / 154
    (5) معاني الاخبار / 289 (6) بحار الانوار / 37 / 146منبع : روزنامه كيهان

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد