به گزارش مطلع الفجر ،به قلبم مجتبی جنگلی نیا/*تریبون نماز جمعه، همواره آینهای از دردهای انباشته مردم بوده است؛ جایی که سخن، نه از سر تعارف که از عمق واقعیتهای زیسته جامعه برمیخیزد. سخنان اخیر امام جمعه فاضل شهرستان گیلانغرب، که این شهرستان را از حیث کمتوجهی به زیرساختها، توسعه عمومی و وضعیت اشتغال، به "روستایی بزرگ" تشبیه کرد، نه یک اغراق احساسی، بلکه توصیفی تلخ از واقعیتی مزمن و انکارناپذیر است.
گیلانغرب، شهرستانی با پیشینه تاریخی، ظرفیتهای مرزی، منابع انسانی جوان و موقعیت ژئوپلیتیک ممتاز، سالهاست که در حاشیه نگاههای توسعهای مانده است. نبود طرحهای کلان اشتغالزا، ضعف زیرساختهای حیاتی و فقدان برنامهای جامع برای جهش اقتصادی، این شهرستان را به نقطهای رسانده که حتی تریبون رسمی نماز جمعه نیز ناگزیر به هشدار علنی شده است.
🔹چراییها؛ پرسشهای تند و مطالبههایی که دیگر قابل اغماض نیستند
چرایی عقبماندگی گیلانغرب زمانی به مرز تناقض و بیعدالتی آشکار میرسد که ظرفیتهای عظیم آن را کنار وضعیت امروز شهرستان قرار میدهیم.
چگونه میتوان پذیرفت شهرستانی که بزرگترین منابع و معادن قیر طبیعی کشور را در اختیار دارد، همچنان با بیکاری، فقر فرصت و نبود صنایع فرآوری دستوپنجه نرم کند؟
چرا ثروت خدادادی این منطقه یا به خامفروشی تقلیل یافته یا عملاً بلااستفاده رها شده است؟ مسئول این اتلاف فرصتها کیست؟
چرا گیلانغرب با وجود مرز مشترک و رسمی با کشور عراق باید سهمی ناچیز از تجارت مرزی، صادرات و ارزآوری داشته باشد؟ چرا مرز، بهجای آنکه پیشران توسعه باشد، به یک ظرفیت خنثی و حتی گاهی فراموششده تبدیل شده است؟
آیا نبود زیرساخت، ضعف مدیریت یا فقدان اراده جدی در سطوح تصمیمگیری، پاسخ این پرسش نیست؟
چرا با وجود زمینهای حاصلخیز وقرار گرفتن در مسیر سامانه آب گرمسیری، کشاورزی گیلانغرب همچنان سنتی، کمبازده و فاقد صنایع تبدیلی و بدون بهره ای از آب سامانه گرمسیری رها شده است؟ چرا جوان این شهرستان باید یا بیکار بماند یا چمدان مهاجرت ببندد، در حالی که ظرفیت اشتغال در همین خاک وجود دارد اما فعال نمیشود؟
و مهمتر از همه، چرا گیلانغرب همچنان فاقد یک طرح کلان، شفاف و الزامآور توسعهای است؟
چرا معدن، مرز، کشاورزی، حملونقل و نیروی انسانی هرکدام بهصورت جزیرهای و بدون نقشه راه رها شدهاند؟ این پراکندگی و بلاتکلیفی توسعه، حاصل غفلت است یا نتیجه بیاولویتی مزمن گیلانغرب در نگاه مدیران؟
این چراییها، پرسشهای احساسی نیستند؛ مطالبههای انباشته مردمیاند که سالهاست هزینه تعلل، وعده و بیتصمیمی را میپردازند. پاسخ ندادن به این پرسشها، یعنی پذیرش ادامه وضع موجود؛ وضعیتی که نه شایسته گیلانغرب است و نه قابل دفاع در برابر افکار عمومی.
به گزارش مطلع الفجر، امام جمعه گیلانغرب بهدرستی انگشت بر سه محور کلیدی توسعه گذاشت؛ محورهایی که سالهاست در حد وعده و مطالبه باقی ماندهاند:
نخست، جاده گیلانغرب–اسلامآباد غرب؛ مسیری که نهتنها یک راه ارتباطی، بلکه شریان حیاتی توسعه اقتصادی، گردشگری، ایمنی و پیوند شهرستان با مرکز استان است. جادهای که فرسودگی و ناایمنی آن، نماد عینی بیتوجهی به زیرساختهای پایهای است.
دوم، سامانه آب گرمسیری؛ طرحی ملی که میتواند کشاورزی منطقه را متحول، امنیت غذایی را تقویت و صدها فرصت شغلی مستقیم و غیرمستقیم ایجاد کند، اما همچنان با اما و اگرها و تعللهای فرسایشی روبهروست.
و سوم، بازارچه مرزی سومار؛ ظرفیتی مغفول که در صورت فعالسازی واقعی، میتواند گیلانغرب را از شهرستانی مصرفمحور به قطب تبادلات مرزی؛هم صادرات و هم #واردات، اشتغال پایدار و رونق اقتصادی تبدیل کند؛ ظرفیتی که سالهاست نامش شنیده میشود اما اثرش در سفره مردم دیده نمیشود.
🔹امروز مطالبه مردم گیلانغرب، مطالبهای حداقلی نیست؛ خواست عمومی، اجرای یک طرح کلان و راهبردی برای نجات شهرستان از رکود مزمن است.
نگاهها بهسوی #نماینده_محترم_مجلس، #استاندار_کرمانشاه و مدیران ارشد اجرایی دوخته شده است.
دیگر زمان بازدیدهای تشریفاتی، وعدههای تکراری و گزارشهای بیخروجی به پایان رسیده است.
اگر گیلانغرب "روستای بزرگ" نامیده شد، این نامگذاری یک زنگ خطر است؛ زنگ خطری که اگر امروز شنیده نشود، فردا با مهاجرت جوانان، تشدید بیکاری و فرسایش سرمایه اجتماعی، هزینهای بهمراتب سنگینتر بر دوش استان و کشور خواهد گذاشت.
انتظار مردم روشن است: تصمیم، اقدام و اجرا؛ نه در کلام، بلکه در میدان عمل.
*خبرنگار و فعال رسانه
