سرویس: تازه های خبرکد خبر: 3906|09:00 - 1391/10/27
نسخه چاپی

افغانستانِ بعد از اشغال

باراک اوباما پس از دیدار با حامد کرزای گفته است نیروهای آمریکایی زودتر از موعد مقرر از افغانستان خارج می شوند و کرزای خبر داده است که کنترل زندان هایی که آمریکایی ها پس از سقوط طالبان ایجاد کردند به نیروهای افغانی سپرده می شود.

به گزارش فرهنگ نیوز، این دو خبر یعنی نزدیک تر شدن افغانستان به دوران استقلال. حال پرسش این است که افغانستان در دوران پس از اشغال که قاعدتا یک سال و چند ماه دیگر فرا می رسد، چه وضعی خواهد یافت.پاسخِ چنین پرسشی، آن هم راجع به کشوری که بازیگران پرشمار با منافع متعارض دارد، قاعدتا نمی تواند دقیق باشد و به هر حال آغشته به حدس و گمان است. اما با نگاهی به گذشته و مرور وضع بازیگران داخلی، منطقه ای و بین المللی که تاکنون تحولات افغانستان را شکل داده اند می توان تصویری کمابیش قرینِ واقعیت، ترسیم کرد. آشوب های افغانستان در دوران جدید، یعنی ۵۰ سال اخیر با منازعات قومی و ایدئولوژیک آغاز شد. جنبه قومی منازعه، کشاکش پشتون ها، تاجیک ها ، هزاره ها و ازبک ها بود. گروه های اول و دوم در پی استیلای بلامنازع بودند و گروه های سوم و چهارم می کوشیدند به عنوان توازن گر، امتیازاتی به دست آورند. لایۀ ایدئولوژیک منازعه، کشاکش کمونیست با سلطنت طلبان و گروه های مذهبی بود. این سطوح منازعه از اواخر دهه ۱۹۷۰ که کمونیست ها بر افغانستان مسلط شدند و اتحاد شوروی به این کشور هجوم برد، تغییر کرد.در این وضع جدید، محوراصلی منازعه، جنگ دفاعیِ مجاهدان افغان با نیروهای اشغالگر شوروی و رژیم تحتِ حمایت این کشور بود که خصلت دینی و میهنی داشت. اما افزون بر این سطح منازعه چند کشاکش آشکار و نهان هم در کار بود. مهم ترین کشاکش بین دو گروه اصلی مجاهدان یعنی اردوگاه پشتون ها یا ائتلاف هفتگانه بود که مقر آن در پاکستان بود و ائتلاف هشتگانه غیر پشتون ها که مقر آن در تهران بود. این دو ائتلاف حول هدف مشترک یعنی دفع تجاوز خارجی متحد شده بودند اما تعارض های قومی و مرامی هم زیر پوست این ائتلاف، زنده بود و با خروج نیروهای شوروی و سقوط دولت تحت حمایت این کشور، بروز بیرونی یافت. در پی نبرد قدرت یک دهه ای بین این دو جناح، طالبان به عنوان نیروی سوم سر برآورد. نبرد با طالبان، بار دیگر مجاهدان را به هم نزدیک کرد اما این نزدیکی هرگز عمق نیافت و برعکس، بدگمانی ها ژرف تر شد و حتی این شایعه قوت گرفت که طالبان در واقع پاره ای از همان مجاهدان گروه هفتگانه اند. اشغال افغانستان توسط آمریکا و متحدانش اوضاع را پیچیده تر کرد و بر سطوح منازعه در افغانستان، لایه ای جدید اضافه کرد: انتشار ناآرامی و نامشخص تر شدنِ ستیزندگانِ صحنه سیاسی و نظامی در افغانستان. پا به پای این تحولات، رابطه آمریکا با پاکستان که مهم ترین حامی ائتلاف پشتون ها بود تیره شد؛ رابطه آمریکا با ایران به عنوان پشتیبانِ ائتلاف غیر پشتون ها نیز که از آغاز خراب بود.به همین علت نظم سیاسی که قرار است آمریکا در افغانستان از خود به جا بگذارد، در فضای بی اطمینانی منطقه ای غوطه ور است و این کشور نمی تواند به مساعدت همسایگان افغانستان امید ببندد. بنا بر این، افغانستانِ فردا به نظم سیاسی دیگری نیاز خواهد داشت. چنین نظمی لاجرم متاثر از منظومه های پاکستان - هند، عربستان – ترکیه و ایران- روسیه است. نسبت مجموعه پاکستان و هند با افغانستان در چارچوب روابط دشمنانه این دو کشور شکل می گیرد و تقریبا چشم اندازی معطوف به همکاری برای آن دیده نمی شود. نسبت مجموعه ترکیه و عربستان در افغانستان در چارچوب روابط رقابتی این دو شکل می گیرد و طبعا شکننده است – اگر اوضاع داخلی عربستان در سال های پیش رو ناآرام شود و ترکیه رفتاری مانند آن چه در سوریه از خود نشان داد، پیشه کند این رقابت می تواند به خصومت بینجامد. نسبت مجموعه ایران-روسیه با تحولات افغانستان، مبتنی بر همکاری است؛ زیرا هردو خواهان مهار نفوذ آمریکا، پاکستان، ترکیه و عربستان در افغانستان هستند؛ اما این همکاری هم زیر سایه ملاحظاتِ آتلانتیکی روسیه و تعهدات این کشور به اردوگاه غرب قرار دارد. با لحاظ کردن این ملاحظات، و ایضا احتمال فعال شدن گسل های قومی و ایدئولوژیک پیشین و احیانا اضافه شدن گسل های دیگری مانند آن چه در کشورهای در حال توسعه ای که وضعشان بهتر از افغانستان است، دیده می شود (مثلا گسل سنت و مدرنیته) بعید به نظر می رسد که آمریکایی ها بتوانند افغانستان را به حال خود رها کنند. زیرا رفتار مجموعه های سه گانه بالا، چه آن ها که متحدان آمریکا هستند و چه آن ها که رابطه خصمانه دارند، و احتمال فعال شدن گسل های تازه در افغانستان، نتایج مطلوب واشنگتن را در پی نخواهد داشت. افزون بر همه این مسائل که اقتضای وضع ژئوپلتیک و ژئو استراتژیک افغانستان است، آمریکایی ها یک بدهی بزرگ هم به افغان ها دارند که هنوز تسویه نشده است.آمریکایی ها در کنار وعده تصریحیِ صلح و امنیت و بازسازی افغانستان، وعده تلویحیِ ایجاد رژیم الگو هم دادند. اما اکنون هدف اول ناتمام مانده و از هدف دوم اساسا خبری نیست. بنا بر این ،افغانستانِ فردا تقریبا همه کارهایش را باید از نو شروع کند: از سامان دادن اوضاع سیاسی-امنیتی داخلی و تمهید اجتماعی و فرهنگی دوران گذار تا بازسازی روابط با همسایگان و سر انجام، فائق آمدن بر نابسامانی های اقتصادی. هریک از این کارهای به زمین مانده پروژه ای چند ده ساله است که با حضور آمریکایی ها و بی حضور آن ها دشوار است؛ البته با این تفاوت اساسی که بی حضور آمریکایی، افغانستان نظم طبیعی تری خواهد یافت.

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد