سرویس: ویژهکد خبر: 26671|08:22 - 1392/09/13
نسخه چاپی

یادداشتی به بهانه سالروز ورود اسرای کربلا به شام

یادداشتی به بهانه سالروز ورود اسرای کربلا به شام

urlمطلع الفجر-اینک باید دید عدّه ای از زنان جامعه اسلامی که ازعاشقان و دوستداران خاندان عصمت وطهارت هستند چه اشخاصی را الگوی خود قرارداده اند که بعضی امروزه حجاب اسلامی برای آنها اهمیّتی ندارد و بدون هیچ جبر و اکراهی به دستورات اسلام عمل نمی کنند

  طبق اخباروارده روزاوّل صفرمصادف است با ورود خاندان اهل بیت عصمت وطهارت به شهرشام ،هرچند اقوال دیگری هم درزمان ورود وجود دارد،امّا همه اصل موضوع را قبول دارند. شام شهری است که بیش از 40 سال حکومت بنی امیه درآن استقرارداشته وتهاجم فرهنگی به گونه توسعه یافته که مردم، بنی امیه را نزدیکترین خویشاوندان رسول الله(ص) می پندارند. وسالهای سال امیرمؤمنان علی (ع) و اولاد او مورد لعن و نفرین قرارگرفته اند. شهری که امام حسین (ع) را به عنوان شورشگر بلکه دشمن دین می شناسد و شادمانی مردم هم از ورود اسرا برای این است که یزید، دشمن دین اسلام را به قتل رسانده و خانواده آنان را به همراه سرهای آنها به شهرمی آورد. اینک کاروانی دل سوخته که مصیبتهای گوناگون را متحمّل شده درحالی که رعب وخشونت از در و دیوارشهر می بارد، با این تهاجم فرهنگی چگونه باید برخورد نمایند تا خود را معرّفی و دشمن را رسوا کنند؟. وقتی خاندان عصمت وطهارت با سیل عظیم جمعیت شامیان مواجه شدند و خود را دربرابرنامحرمان دیدند حتی ازدشمن تقاضای کمک نمی کنند تا بلکه برای رعایت دستورات اسلام و قرار نگرفتن درانظارعمومی چاره ای کنند. لذا مرحوم سید بن طاووس می‏نویسد: کوفیان سر حسین را با زنان و مردان اسیر بردند، چون نزدیک دمشق رسیدند، ام‏ کلثوم به شمر که جزء آنان بود نزدیک شد، و به او فرمود: به تو حاجتی دارم. گفت: چیست؟ فرمود: ما را که به این شهر می‏برید از دروازه‏ای وارد کنید که تماشاگر کمتر باشد، و دیگر آنکه به اینان بگو این سرها را از میان کجاوه‏های ما بیرون ببرند و از ما دور کنند، که از بس ما را با این حال دیده‏اند خوار و ذلیل شدیم. شمرملعون درپاسخ خواسته‏ی آن بانو ازعناد وکفری که داشت دستورداد سرها را برفراز نیزه بزنند و میان کجاوه‏ها تقسیم کنند، و با این حال آنان را در میان تماشاگران بگردانند، تا آن که آنان را به دروازه‏ی دمشق آوردند (1) و یک خواسته آنها ازدوستان هم این بود که کاری انجام دهند تا کمتردرمعرض دید نامحرمان قراربگیرند مثلاً ازسهل بن سعد نقل شده است. «مناقب» به اسناد خود از زید و او از پدران خود روایت کرده که سهل بن سعد گفت: من درسفری وارد دمشق شدم، شهری دیدم درنهایت آبادانی، درختهای فراوان، نهرهای بسیار، قصرهای بلند، خانه‏های بی‏شمار، و دیدم شهررا آئین بسته‏اند، پرده‏ها آویخته و مردم شاد و خندان، و زنان مشغول نواختن ساز بودند. با خود گفتم: مگرامروز روزعید است! ازگروهی پرسیدم: مگر درشام عیدی هست که من نمیدانم؟ گفتند: ای شیخ، مگر دراین شهرغریبی؟ گفتم: من سهل بن سعد هستم که به خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رسیده‏ام. گفتند: ای سهل، ما تعجب می‏کنیم که چرا خون ازآسمان نمی‏بارد، و چرا زمین اهلش را فرونمی‏برد! گفتم: چرا، گفتند: این فرح و شادی برای آن است که سر مبارک حسین بن علی علیه‏السلام را از عراق برای یزید به هدیه آورده‏اند. گفتم: عجب! سر امام حسین علیه‏السلام را می‏آورند و مردم شادی می‏کنند؟! پرسیدم: از کدام دروازه وارد می‏کنند؟ گفتند: از دروازه ساعات (من سوی آن دروازه شتافتم، چون نزدیک آن رسیدم) دیدم که پرچمهای کفر و گمراهی از پی یکدیگر می‏آمدند، و سواری آمد که نیزه‏ای در دست داشت و سری بر آن بود که شبیه‏ترین مردم به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می‏بود. و ازعقب آنان زنان و کودکان بر شتران برهنه سوار کرده می‏آورند. نزدیک یکی از ایشان رفتم و پرسیدم: تو کیستی؟ گفت: سکینه دختر امام حسین. گفتم: من سهل بن سعد از صحابه جدت می‏باشم، اگر حاجتی باشد انجام دهم؟ سکینه فرمود: به آنکس که سر پدرم را حمل می‏کند بگو که (از میان ما بیرون رود و) سر را جلوتر برده که مردم به دیدن آن سرمنوّرمشغول شوند و به حرم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نگاه نکنند. سهل گفت: نزد آن ملعون رفتم و گفتم: آیا حاجت مرا برمی‏آوری و چهارصد دینا بگیری؟ گفت: حاجت تو چیست؟ گفتم: این سر را از میان زنان بیرون برده و از جلو آنان ببری. آن ملعون زر از من گرفت و حاجت مرا روا نمود. (2) وهکذا حضرت زینب (س) پس ازورود به شام و حضور درمجلس یزید، با سخنان کوبنده اش چنان یزید را رسوا کرد که توان پاسخ گویی ازاو سلب شد. عقیله بنی هاشم درفرازی ازسخنان خود برای اینکه به آنها بی احترامی شده و دربرابر نامحرمان قرارگرفته اند یزید را مورد سرزنش و انتقاد قرارداد و فرمود: افسوس که ناچاربه گفت و گو با تو هستم، و گرنه من تو را کوچک تر و حقیرترازاین می دانم که با تو سخن گویم........ که درادامه می فرماید: أمن العدل یابن الطلقاء تخدیرک حرائرک و امائک، و سوقک بنات رسول‏الله صلی الله علیه و آله و سلم سبایا، قد هتکت ستورهن و أبدیت وجوههن تحدو بهن الأعداء من بلد الی بلد، و یستشرفهن أهل المناهل و المناقل و یتصفح وجوههن القریب و البعید و الدنی و الشریف. لیس معهن من رجالهن ولی و لا من حماتهن حمی ای فرزند آزاد شدگان (بوسیله‏ی جد ما)، این رسم عدالت است که زنان و کنیزان خود را پشت پرده جای داده‏ای، ولی دختران رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم اسیر و دست بسته در برابرت، پرده‏های احترامشان را هتک شده و صورتهایشان نمایان، دشمنان آنان را شهر به شهر می‏گردانند و درمقابل دیدگان مردم بیابانی و کوهستانی، و درچشم‏اندازهرنزدیک و دوروهرپست وشریف. نه مردانشان سرپرستی دارند ونه ازیارانشان حمایت کننده‏ای.(3) اینک باید دید عدّه ای از زنان جامعه اسلامی که ازعاشقان و دوستداران خاندان عصمت وطهارت هستند چه اشخاصی را الگوی خود قرارداده اند که بعضی امروزه حجاب اسلامی برای آنها اهمیّتی ندارد و بدون هیچ جبر و اکراهی به دستورات اسلام عمل نمی کنند و خود را آن گونه که شایسته نیست دربرابرانظارعمومی قرارمی دهند. اگرفردای قیامت ازآنها سؤال شود شما درجامعه ای زندگی می کردید که حامی حجاب وعفاف بود ند چرا رعایت نکردید چه جوابی دارند. پی نوشتها 1- لهوف ص 174- حسین نفس مطمئنه ص 336 به نقل از نفس المهموم ص 429 2- بحار45 / 127- حسین نفس مطمئنه ص 337 به نقل از نفس المهموم ص 430 3- لهوف ص 181 بحار 45/ 133 مقتل مقرم ص 461

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد