سرویس: ویژهکد خبر: 20554|10:00 - 1402/07/16
نسخه چاپی

حکایت صدها شهید و مرگ پرستوها کنار پیکر شهدا / ژست های حقوق بشری آمریکا و نمک بر زخم سینه جانبازان شیمیایی

حکایت صدها شهید و مرگ پرستوها کنار پیکر شهدا / ژست های حقوق بشری آمریکا و نمک بر زخم سینه جانبازان شیمیایی
روایت حادثه شیمیایی سومار و شهادت و جانبازی صدها نفر ،ماجرای درد ،زخم و تاولهایی است که تا همیشه در حافظه تاریخ خواهد ماند.

مطلع الفجر- شاید این روزها که آوازه ژست های حق به جانب سردم داران ایالات متحده با علم کردن پرچم مبارزه با سلاح های شیمیایی تا سواحل مدیترانه رسیده است، گوش دادن به صدای خس خس سینه جانبازان شیمیایی هشت سال دفاع مقدس بیش از پیش آدم را از این همه گستاخی و فریب شیطان بزرگ که جهان را به سخره گرفته است کلافه کند.

بدون شک در روایت شجاعت ،رادمردی و جانفشانی ها در دومین شهر مقاوم کشور کم نیستند اسطوره هایی که ایستادگی و صبر را هم خسته کرده اند، کم نیستند مردانی که از تاول های سوزان سینه هایشان با لبخند عبور می کنند.

یکی از آنها صید محمد زراعت فر است که ۷0 درصد جسمش را با نعیم الهی سودا کرده است، جانباز شیمیایی که هنوز از بوی تند گازهای خردل آمریکایی سینه اش می سوزد و با صلابت ایستاده است، کسی که ایستادگی او در استواری سخن گفتنش نیز پیداست؛ صلابتی که از همان ابتدایی که در را باز می کند تا خبرنگار مطلع الفجر را به خانه دعوت کند در چهره اش خود نمایی می کند.

بریده بریده و با سرفه هایی که دردناکی آنها را حس می کنی سخن می گوید؛پاسخ هایش کوتاه است اما زمان بیشتری می خواهد که سخنانش را تکمیل کند و واژه هایش را از میان دردناکی حنجره اش به گوش ما برساند.

او خودش را اینگونه معرفی کرد: صید محمد زراعت فر هستم متولد ۱۳۴۳ و جانباز شیمیایی 70 درصد؛ محمد حسن، محمد حسین و محمد حسام هم پسرهای من هستند.

جانباز زراعت فر در ادامه سخنانش اظهار داشت: در خانواده ای عشایر زندگی می کردم و در سالهای ابتدایی انقلاب در حالی که ۱۹ سال داشتم خودم را مکلف به کمک به پدرم در امورات زندگی می دیدم در حالی که با اوج گرفتن جنگ در سال ۶۳ درک کردم که جنگیدن در جبهه در این شرایط از کمکی که به پدر می کنم سودمند تر است.

این جانباز سرافراز در میان سرفه های مکررش ادامه داد: در ابتدا در قالب گروههای مردمی جنگ های نا منظم به جبهه رفتم، گروه هایی که همواره در رویارویی با دشمن بعثی پیش قدم بودند اما بعد در قالب نیروهای لشکر ۲۵ حمزه (ع) تدارک یک حمله غافلگیرانه را علیه عراق دیده بودیم.

نیروها در حال تدارک مقدمات یک تهاجم سنگین به قلب دشمن و مهیا کردن ابزار و ادوات بودند که گویی دشمن از کانون نیروهای ما برای این عملیات باخبر شده بود و بعد از اینکه دریافته بود که شکست سنگینی در انتظار اوست با اقدامی ناجوانمردانه و خلاف معیارها و قوانین جنگ دست به اقدام استفاده از تسلیحات شیمیایی زد.

جانباز زراعت فر با روایت روز بمباران شیمیایی سومار و اتفاقاتی که در آن روز افتاد ادامه داد: در دهم دیماه سال ۶۵ نیروهای ما در منطقه ورگچ سومار تجمع کرده بوند و دورو بر ساعت ۱۲ ظهر منتظر بودند تا بعد از خوردن نهار و توجیهات پیش از عملیات آماده حمله بشوند اما صدای غرش هواپیمای بعثی شروع شد، غرشی که از شنیدن صدای آن حس می کردید که خبری در راه است.

این هواپیماها بمبهای حاوی گازهای کشنده شیمیایی خود را بر سر رزمندگان ما فرو ریختند و من آن روز دیدم که خیل عظیمی از شهدا همراه با پرنده ها و پرستوهایی که در آسمان به دلیل استنشاق گازهای سمی بالهایشان به هم می پیچید بر زمین می ریختند. (سرفه های عجیب تا چند دقیقه مجال صحبت کردن به او نمی داد اما و می خواست که از همرزمان غریبش بگوید)

وی ادامه داد: این صحنه های جان دادن فرزندان میهن را مشاهده می کردم تا اینکه در بیمارستان ۵۲۰ صحرایی ارتش خودم را پیدا کردم. در همین حال این بیمارستان هم مورد حمله دشمن قرار گرفت و من با صدای بلندگوی بیمارستان تهران به هوش آمدم.

در بیمارستان حضرت بقیه الله بستری شده بودم و بدنم را که نگاه می کردم تاولهای  سیاه و زخم های بزرگی همه جای آن را فرا گرفته بود و سوزش آنها برایم دردناک و طاقت فرسا بود. اکنون همان دردها را در ریه هایم احساس می کنم. دردهایی که گویی هیچ وقت قصد ندارند آرام بگیرند.
 

جانباز صید محمد زراعت فردر پایان سخنانش به اتفاقات امروز جهان و تهدیدات آمریکا علیه سوریه به بهانه استفاده از سلاح های شیمیایی اشاره کرد و گفت: سوزش این زخمهای کهنه وقتی بیشتر می شود که عاملان تولید این سلاح های کشتار جمعی در مقام مدعی بر می آیند و به کار گیری سلاح های قتل عام مردم را که خودشان ساخته اند را بهانه ای برای جنگ افروزی دیگر قرار می دهند.

ایران سند زنده ای از جنایات آمریکا است و جانبازان زیادی در سراسر این میهن اسلامی هنوز از زخم ظلمهای بیشمار ددمنشان عالم درد می کشند و شاید روزی نباشد که یکی از آنها به خیل یاران شهیدشان نپیوندند.
عراق چندین‌بار سومار را بمباران شیمیایی کرد. عراق در ۱۶ و ۱۸ مهر ۱۳۶۶ شمال سومار شامل مقرهای ارتش، اعم از خطوط مقدم و پشتیبانی و حتی قرارگاه مقدم نزاجا را بمباران شیمیایی و به موازات این بمباران‌ها در این ۲ روز، ۲ اردوگاه جنگی را ناجوانمردانه بمباران کرد و مردم مستقر در این اردوگاه‌ها را با استفاده از گاز اعصاب و خردل مصدوم کرد. هجدهم مهر سالروز بمباران شهر سومار در مهر ۱۳۶۶ است. در این روز بیش از ۷۰۰ تن مصدوم و حدود ۱۶۰ تن هم شهید شدند. این مصدومان از مردم بی‌دفاع، نیروهای ارتشی و پزشکان بودند.