سرویس: ویژهکد خبر: 19892|08:54 - 1392/06/11
نسخه چاپی

جنبش فرهنگی در دوران امامت حضرت امام جعفرصادق(ع)

جنبش فرهنگی در دوران امامت حضرت امام جعفرصادق(ع)
IMG08503543مطلع الفجر-عصر امام جعفرصادق(ع)،عصر جنبش فرهنگی و فکری و برخورد فرق و مذاهب گوناگون بود. پس از زمان رسول خدا دیگر چنین فرصتی پیش نیامده بود تا معارف اصیل اسلامی ترویج گردد، بخصوص که قانون منع حدیث و فشار حُکّام اموی باعث تشدید این وضع شده بود.لذا خلأ بزرگی در جامعه آن روز که تشنة هرگونه علم و دانش و معرفت بود، به چشم می خورد. امام صادق(ع) با توجه به فرصت مناسب سیاسی و نیاز شدید جامعه، دنباله نهضت علمی و فرهنگی پدرش را گرفت و حوزه وسیع علمی و دانشگاه بزرگی به وجود آورد و در رشته های مختلف علمی و نقلی شاگردان بزرگی تربیت کرد.جهادفکری امام صادق (ع)چنان موج آفرین بود که درحدود۴۰۰۰نفرپای درس ایشان می نشستند وازوی روایت می کردند.درحقیقت یک دانشگاه بزرگ به نام دانشگاه جعفری به وجود آورده بود.اسامی همه شاگردان امام صادق (ع) توسط مورخین اسلامی جمع آوری شده اند شاگردانی چون: هشام بن حکم، مفضل بن عمر کوفی جعفی، محمد بن مسلم ثقفی، ابان بن تغلب، هشام بن سالم، مؤمن طاق، جابر بن حیان و . . . .. امام از فرصت های گوناگونی برای دفاع از دین و حقانیت تشیع و نشر معارف صحیح اسلام استفاده می بردوبه بسط تفکرشیعه پرداخت ومبانی اندیشه ی امامت رابرای مردم بیان کرد. مناظرات زیادی نیز در همین موضوعات میان ایشان و سران فرقه های گوناگون انجام پذیرفت که طی آنها با استدلال های متین و استوار، پوچی عقاید آنها و برتری اسلام ثابت می شد. تفکرشیعه چنان گسترش پیدا کرده بودکه دردورترین نقاط جهان اسلام ،شیعیان اظهاروجود می کردند.امام هرگونه همکاری باحکومت های ستم گر راتحریم نمود.مگر دردومورد:۱-احقاق حق۲-ابطال باطل وتقیه که اززمان امام صادق جزو نظریات معروف شیعه قرار گرفت .امام صادق (ع)دراین دوره ،شیعیان راازرفتاری که موجب مشروعیت بخشیدن به حکومت ها باشد بازداشت .یکی ازمسائلی که موجب نوعی استقلال برای شیعیان شد مسئله خمس بود یکی ازمصارف خمس،ذوی القربی یااهل بیت است ازاین رو به ملاحظات سیاسی،این مسئله درجهان اسلام کنار گذاشته شده بود.ولی درزمان امام باقر(ع)احیاء شد وامام صادق نیز وکلایی رابرای دریافت خمس درشهرهای مختلف منصوب کرد. همچنین در حوزه فقه و احکام نیز توسط ایشان فعالیت زیادی صورت گرفت، به صورتی که شاه راههای جدیدی در این بستر گشوده شد که تاکنون نیز به راه خود ادامه داده است. بدین ترتیب، شرایطی مناسب پیش آمد و معارف اسلامی بیش از هر وقت دیگر از طریق الهی خود منتشر گشت، به صورتی که بیشترین احادیث شیعه در تمام زمینه ها از امام صادق نقل گردیده و مذهب تشیع به نام مذهب جعفری و فقه تشیع به نام فقه جعفری خوانده می شود.*شهادت حضرت امام جعفرصادق (ع)پس از به قدرت رسیدن عباسیان، همانطور که آن حضرت امام صادق (ع) پیش بینی کرده بود فشار بر شیعیان افزایش یافت و با روی کار آمدن منصوردوانقی خلیفه عباسی  این فشار به اوج خود رسید. امام نیز از این فشار ها مستثنی نبود. این دوران، یعنی چند سال آخر عمر آن حضرت بر خلاف دوران اولیه امامتشان،‌ دوره سختی ها و انزوای دوبارة آن حضرت و حرکت تشیع بود. منصور شیعیان را به شدت تحت کنترل قرار داده بود. سرانجام کار به جایی رسید که با تمام فشارها، منصور چاره ای ندید که امام صادق را که رهبر شیعیان بود از میان بردارد و بنابراین توسط عواملش حضرت را به شهادت رساند. آن حضرت در سن ۶۵ سالگی در سال ۱۴۸ هجری قمری درشهرمدینه به شهادت رسید و در قبرستان معروف بقیع در کنار مرقد پدر و جدّ خویش به خاک سپرده شدوازخودآثارشایسته ای را به یادگارگذاشت  .در زمینه فضایل و مکارم اخلاقی حضرت امام جعفر  صادق(ع) روایات و وقایع بسیار زیادی نقل شده است. که سیره عملی ورفتار کریمانه آن حضرت بسیاری از افراد را به راه صحیح هدایت فرموده است ، به گونه ای که پیروان دیگر مکاتب و ادیان نیز زبان به مدح آن حضرت گشوده اند.* چرا به مکتب تشیع، مذهب جعفری می‏گویند؟چون اواخر دوران بنی‏امیه، دوران ضعف و انحطاط آن بود و اوائل دوران بنی‏عباس هم آنها هنوز قوی نشده بودند و ابتدای کارشان بود، در این فاصله امام جعفر صادق (ع) از فرصت استفاده کردند وبه  ترویج معارف الهی پرداختند. لذا مذهب شیعه به نام مذهب جعفری نام گرفت. ما بنی‏امیه را حتی در دوران امام باقر و امام صادق(ع) به طور کل قوی می‏بینیم. آنها  تا اواخر عمرشان، کار را با خشونت، استبداد، ظلم و  دیکتاتوری پیش بردند؛ یعنی ضعف آنچنانی پیدا نکردند. اصولاً «عبدالملک‏ها» و «ولیدها» کسانی نبودند که بگوییم حکومتشان ضعیف بود. آنها با کمال خشونت و استبداد به کارهای حکومتی می پرداختند. از لابلای تاریخ یک جواب درست‏تری نسبت به این سؤال به دست می‏آید: جواب این سؤال برمی‏گردد به “مسأله تدوین سنت رسول الله(ص)”. می‏دانیم که از زمان خلیفه اول «ابوبکر» به بعد، تدوین و بیان سنت پیامبر(ص) ممنوع شد. این سنت خلیفه در حکومت‏های خلفای دیگر تا زمان «عمر بن عبدالعزیز» همچنان ادامه پیدا کرد و هیچکس اجازه نداشت سنت پیامبر را بنویسد یا نقل کند و ترویج بدهد. «ابن‏کثیر دمشقی» در البدایة و النهایة از عایشه نقل می‏کند که: «پدرم ابوبکر ۵۰۰ حدیث از احادیث پیامبر به من داد که نزد من باشد تا اینکه یک شب من دیدم پدرم بی‏قرار است و خواب ندارد. صبح شد و من را صدا کرد و گفت: دخترم آن احادیثی را که به تو دادم به من بده. وقتی که احادیث را به او پس دادم، آتش طلبید و همه آنها را آتش زد»! راوی دیگری می‏گوید: «عمر بن خطاب وقتی ما را به عراق اعزام می‏کرد به ما گفت: نروید آنجا احادیث پیامبر را تدوین و نقل کنید! او ما را تهدید کرد و به ما فهماند که باید سیاست خلافت بنی‏ساعده را ادامه بدهیم». این، سیاست شناخته شده مکتب خلفا بود که احادیث پیامبر را ننویسند، نقل نکنند و ترویج ندهند. این سیاست در دورانی طولانی، تا زمان عمربن عبدالعزیز که متوفای سال ۹۹ هجری است، ادامه داشت. سیاست این بود که سنت رسول الله(ص) نقل و تدوین و مکتوب نشود. حتی «عبدالله بن عمر» که باصطلاح آقازاده‏ی زمان خود بود به لب‏هایش اشاره می‏کند و می‏گوید: «سالی بر ما گذشت در حالی که اجازه نداشتیم یک کلمه از حدیث و سنت پیامبر سخن بگوئیم». نتیجه این سیاست این شد که به روایت «ابن حجر عسقلانی» حدود ۱۲۰ سال و به نظر «غزالی» حدود ۱۴۰ سال تدوین سنت ممنوع بود. بعداز اینکه عمربن عبدالعزیز این ممنوعیت را شکست و به سرتاسر کشور اسلامی بخشنامه کرد که نوشتن سنت جایز و مباح است، دنیای اهل سنت به فکر افتادند که چه کار کنند؟ می‏خواستند سنت پیامبر(ص) را نقل کنند و بنویسند اما کسانی در بین آنها نبودند که حامل این سنت باشند. اصحاب پیامبر از دنیا رفته و نسلشان منقرض شده بود. عده‏ای از آنها شهید شده بودند و جمع زیادی هم به مرگ طبیعی مرده بودند. اینجا بود که دو راه برای بیان و نقل حدیث تصور می‏شد و عملی بود: ۱٫راه جعل حدیث یا حدیث‏سازی. ۲٫راه اخذ حدیث از اهل‏بیت پیامبر(ص). راه اول این بود که بسیاری از راویان و کسانی که خود را محدث می‏دانستند ـ مانند ابوهریره‏ها ـ شروع به جعل حدیث کردند و حدیث ساختند. «اسد حیدر» در کتابی که با نام الامام صادق(ع) نوشته از منابع اهل سنت نقل کرده است که: «خلیفه‏ای از خلفای بنی‏عباس نشسته بود. یکی از این محدثین حدیث‏ساز وارد دربارش شد. خلیفه پرسید: می‏توانی یک حدیث از پیامبر برای ما نقل کنی. محدّث جعلی هم گفت: پیامبر فرمود من چهار چیز را دوست دارم. خوب، آنچه که از پیامبر معروف است این است که فرمودند سه چیز را دوست دارم؛ اما این حدیث‏ساز در دربار حاکم عباسی گفت که پیامبر فرموده من چهار چیز را دوست دارم، و آن چهارمی عبارتست از کفتربازی!! یعنی پیامبر ـ العیاذ بالله ـ فرموده باشند من اینکه کسی با کبوتر بازی کند و کبوتر را بپراند دوست دارم! خلیفه هم جایزه‏ای به این باصطلاح محدّث داد. وقتی محدث بیرون رفت، خودِ این حاکم به اطرافیانش می‏گوید: به خدا این محدث دروغ گفت و نسبت دروغ به پیامبر داد! گفتند: چرا؟ گفت: حدیث پیامبر راجع به همان سه موضوع است اما این محدث می‏دانست که من کفتربازم و کبوتر را دوست دارم لذا به خاطر خوشایند من این دروغ را به پیامبر نسبت داد»! * ابوهریره که بود. ــ ابوهریره یکی از حدیث‏سازان معروف است که ۵۳۷۴ حدیث از منابع برادران اهل سنت ما از ایشان نقل شده است. ۵۳۷۴ حدیث یعنی اینکه مجموع احادیث نقل شده از چهار خلیفه ابوبکر، عمر، عثمان و علی بن ابی‏طالب(ع) و زوجات نه‏گانه پیامبر(ص) و تمام بنی‏هاشم و عشیره پیامبر یک طرف، همه اینها یک طرف، و احادیث ابوهریره یک طرف! در حالی که ابوبکر ـ طبق آنچه که برادران اهل سنت می گویند ـ ۲۳ سال با پیامبر بوده‏ و ابوهریره فقط ۲۱ ماه با پیامبر بوده است، ابوهریره ۵۳۷۴ حدیث از پیامبر نقل کرده، اما ابوبکر ۱۴۲ حدیث نقل کرده است. بنابراین از اینجا انسان می‏فهمد که ابوهریره بیشتر این احادیث را وضع و جعل کرده است. * در نتیجه برای نقل حدیث، راه دوم صحیح است. ــ کانال دوم و راه دومی که می‏شد حدیث پیامبر(ص) را به دست آورد راه اهل‏بیت پیامبر(ص) بود. اما علی بن ابی‏طالب و فاطمه زهرا _ علیهما السلام ـ درگذشته بودند؛ حسنین و امام سجاد _ علیهم السلام ـ هم با آن حوادث که برایشان پیش آمد به شهادت رسیده بودند. حال، درست در زمان امام محمدباقر(ع) و بیشتر در زمان امام جعفر صادق(ع) حدیث‏نویسی و نقل حدیث مجاز و مباح شده است. این دو امام این موقعیت استفاده زیبایی کردند؛ این پدر و پسر(امام باقروامام جعفرصادق) حدود ۴۰ سال از این فرصت به دست آمده استفاده کردند ونشستند و شاگرد تربیت کردند و ترویج حقایق کردند. امام باقر(ع) و امام صادق(ع) ـ به خصوص امام صادق(ع) ـ بارها فرمودند: «حدیث ما حدیث پیامبر و سنت پیامبر است و ما از خودمان چیزی نمی‏گوییم». بسیاری از رهبران اهل سنت پای درس امام صادق(ع) بودند؛ بسیاری از ادبا و محدثین و مفسرین از ملل و مذاهب و فرقه‏های مختلف پای درس امام صادق(ع) بودند. این کار در زمان امیرالمؤمنین(ع) یا امام حسن مجتبی(ع) مجاز نبود؛ اما در زمان امام صادق(ع) وقتی کسی وارد مساجد می‏شد می‏دید مجموعه‏هایی نشسته‏اند که می‏گویند: «حدّثنی جعفر بن محمد ؛ یعنی جعفر صادق این حدیث را فرمود». بنابر این مسلم است، عالی‏ترین و بهترین علت جواب این سوال که چرا مذهب تشیع را جعفری می گویند این است که تدوین سنت در زمان امام باقر(ع) و بخصوص امام صادق(ع) مجاز شد. اصحاب هم نبودند تا اهل سنت احادیث را از اصحاب جمع کنند. لذا آمدند سراغ این دو امام. آنها ـ و بیشتر امام جعفر صادق (ع) ـ هم از این فرصت بیشترین استفاده را کردند. ------------------

منابع:

1-پیشوایی مهدی سیره پیشوایان انتشارات امام صادق(ع)

۲-طباطبایی علامه سید محمد حسین ((شیعه دراسلام))انتشارات آرایه ۳-پیشوای ششم حضرت امام جعفرصادق (ع)قم موسسه راه حق ۴-حسینیان روح الله چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن وتوسعه مرکزاسناد انقلاب اسلامی ۵-محمدی اشتهاردی محمد سیری درسیرت پیشوایان ناشرموعد السلام  

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد