مطلع الفجر15:33 - 1392/09/29

عرفان‌های کاذب و تفکر التقاطی نسبت به نهضت عاشورا

1303_884مطلع الفجر-در عرفان حلقه برخی نظرات طاهری برخاسته از مکاتب "انسان محور یا اومانیسم" برخی برخاسته از مکاتب "خدا محور" برخی برگرفته از گرایش مبتنی بر"اصالت فرد" برخی برگرفته از گرایش‌های مبتنی بر"اصالت جمع" پاره‌ای برآمده از "لیبرالیسم" و سکولاریسم" و پاره ای مبتنی بر "دین محوری "هستند-دارندگان تفکر التقاطی بعضأ به ورطه پلورالیسم و نظریه همه صدقی ادیان و اندیشه‌ها در افتاده‌اند

جهت آشنائی بیشتر با مباحث التقاطی مطرح شده نسبت به نهضت عاشورا و تاثیر آن بر مخاطبان و علل ارائه چنین مباحثی توسط فرقه‌های ضاله، مصاحبه با سرکار خانم فاطمه میرزائیان، کارشناس ارشد علوم قرآن، کارشناس عرفان‌های کاذب و مدیر انجمن نجات از حلقه تقدیم مخاطبان می‌گردد.در ابتدا بفرمائید تفکر التقاطی چیست و چگونه بروز پیدا می‌کند؟التقاط در لغت به معنای برچیدن و از زمین برداشتن است و تفکر التقاطی اصطلاحی است که به نحوه‌ای خاص از اندیشیدن اطلاق می‌شود، اهل اندیشه و نظر این سخن را که "هر اندیشمندی شایسته است در حوزه تخصصی خود به اظهار نظر بپردازد "می‌ستایند و معتقدند: "آنجا که مباحث رنگ تخصصی به خود می‌گیرد باید از کارشناسان هر فن نظر خواهی کرد"ولی گاه در مقام عمل کسانی یافت می‌شوند که بدون توجه به قاعده عقلانی فوق، در زمینه‌های گوناگون که قطعأ همگی آنها در حوزه تخصص ایشان نیست به اظهار نظر می‌پردازد، اینگونه افراد از میان دیدگاه‌هایی که در هریک از زمینه‌های مختلف ارائه شده است، نظری را پسندیده و برمی‌گزینند، و بدون توجه به زیر ساخت‌های فکری دیدگاه گزینش شده، مجموعه‌ای از نظریات را به عنوان تفکر خویش انتخاب و به دیگران عرضه می‌کنند که گاه با اندکی دقت،‌ ناهمگونی و حتی تناقض در میان اجزای این تفکر به راحتی قابل شناسایی است. به عنوان نمونه طاهری سرکرده عرفان حلقه مجموعه‌ای فراهم می‌آورد که هریک برگرفته از گرایش خاصی است، البته این مجموعه براساس سنجش‌های دقیق و موشکافی در زیربناهای فکری نظریه‌ها و در نظر گرفتن سازگاری و ناسازگاری آنها بدست نیامده است، بلکه آنچه به مذاق این تدوین‌کننده خوش‌تر آمده، قبول شده و در کنار سایر نظریات قرار گرفته است. بزرگترین اشکال اینگونه اظهار نظرهای غیرکارشناسانه، ناسازگار بودن آنها با یکدیگر است که به دلیل همین ناسازگاری در اجزاء و یا حتی تناقض در میان آنها نمی‌تواند مجموعه‌ای منسجم از افکار صحیح پدید آورد. بنابراین"تفکر التقاطی"در اصطلاح عبارت است از مجموعه‌ای از نظریات که از گرایش‌های متفاوت و گاه متناقض برگرفته شده و در کنار هم گرد آمده است و چون بنیان ها و زیر ساخت‌های این گرایش ها و نظریات ناهمگون و یا در مقابل هم اند-به عنوان نمونه، در همین عرفان حلقه برخی نظرات طاهری برخاسته از مکاتب "انسان محور یا اومانیسم" برخی برخاسته از مکاتب "خدا محور" برخی برگرفته از گرایش مبتنی بر"اصالت فرد" برخی برگرفته از گرایش‌های مبتنی بر"اصالت جمع" پاره‌ای برآمده از "لیبرالیسم" و سکولاریسم" و پاره ای مبتنی بر "دین محوری "هستند-دارندگان تفکر التقاطی بعضأ به ورطه پلورالیسم و نظریه همه صدقی ادیان و اندیشه‌ها در افتاده‌اند. در جامعه اسلامی ما در قرن اخیر، این تفکر (تفکر التقاطی) در میان کسانی که از قوت فکر و قدرت تحقیق علمی لازم برخوردار نیستند، رایج شده است،کم نیستند افرادی که از یکسو مسلمانند و در مقام سخن حاضر نیستند دست از تمامیت اسلام و عقاید دینی بردارند،اما از سوی دیگر سخت شیفته نظریات دیگران در زمینه‌های مختلف‌اند و در عین حال نه در مسائل دینی تخصص لازم را دارند و نه در همه زمینه‌هایی که در آن به اظهار نظر پرداخته‌اند.آیا این نظریه همان اجتهاد به رأی است که در اسلام مطرح است؟بله، در روایات اسلامی نیز تعبیری به عنوان "اجتهاد به رأی" وجود دارد که عبارت است از پیشداوری و تمایلات شخصی در استنباط. انسان قبل از پژوهش در هر مسأله ای ممکن است دارای یک سلسه پیشینه ذهنی و تمایلات شخصی باشد که اگر در مقام تحقیق آنها را کنار نگذارد، نتیجه بدست آمده از پژوهش بالطبع ناب و بی پیرایه نخواهد بود، از این رو دخالت دادن برخی انگیزه‌های درونی مانند شهرت طلبی،کسب محبوبیت و جایگاه اجتماعی یا منافع شخصی در برداشت از دین که انسان را وا می‌دارد تا به گونه ای احکام و معارف دینی را توجیه و تفسیر کند که در نهایت به نفع خواسته‌های نفسانی او باشد نه برداشت بیطرفانه و حقیقت طلبانه از آن. نتیجه این اجتهاد به رأی، بدعت در دین و برداشت التقاطی از مفاهیم و منابع دینی است و این نظریات نوعأ از مکاتب و گرایش‌های غیر دینی و یا حتی ضد دینی در ذهن فرد حاصل میآید والا اگر اینها نیز برآمده از دین و بخشی از آن بودند هرگز نمی‌توانستند با بخش‌های دیگر در تنافی باشند.به عنوان نمونه مشخص آیا فرقه حلقه نیز دارای چنین مباحثی است؟بله! طاهری سرکرده گروه مزبور، دارای چنین تفکری است و این تفکر به روشنی در کتاب‌ها و آموزه‌های کتبی و شفاهی وی در عرفان حلقه دیده می‌شود که جای بحث مفصل دارد، از آنجا که وی تخصصی در مباحث دینی و علوم اسلامی ندارد، وارد شدنش به این حوزه، این تفکر را در ذهن وی ایجاد کرده و به برداشت‌های غلطی از مفاهیم دینی دچار شده است (مانند اظهار نظر و ادعاهایش در حوزه‌های دیگر از جمله پزشکی، روانشناسی، عرفان، فلسفه و ....) و حتی در این حوزه دچار تناقضات فاحشی شده که ذهن دقیق و آگاه مخاطبان متخصص، قادر به شناخت این تناقضات می‌باشد. مباحث التقاطی در عرفان‌های کاذب نسبت به عزاداری سیدالشهداء چگونه مطرح می‌شود؟ یکی از موضوعاتی که دشمنان شیعه به آن پرداخته‌اند و مورد هجوم قرار داده‌اند، مسئله عزاداری بر سیدالشهداء علیه السلام است، زیرا آنان به خوبی به تأثیر فرهنگ عاشورا در جریان تشیع پی برده‌اند و می‌دانند مبارزه با تشیع جز با مبارزه با فرهنگ عاشورا و نهضت حسینی به سرانجام نخواهد رسید. حال در این میان کسانی مانند وهابیت علنأ به مخالفت با عزاداری بر ائمه و بزرگان دین و بالخصوص سرور و سالار شهیدان(ع) پرداخته‌اند و آن را یکی از بدعت‌های شیعیان می‌دانند و کسانی نیز مانند طاهری زیرکانه و موذیانه در ظاهری زیبا و در قالب الفاظ دل نشین فرهنگ عزاداری را زیر سوال می‌برند. قبل از پرداختن به متن مقاله باید خواننده عزیز، توصیه و تأکید پیامبر(ص) و اهلبیت(ع) در بزرگداشت عاشورا و عزاداری و گریه بر امام حسین(ع) را مورد توجه قرار ده برای اثبات استحباب گریه و عزاداری بر حضرت اباعبدالله(ع) و برای تبیین اینکه در این ایام کاری غیر ازعزاداری و گریه شایسته نیست و نباید با توجیه و استدلال بی پایه و اساس-آنطور که نویسنده مقاله گفته به شادی و پایکوبی پرداخت-چند نمونه از روایات اهلبیت(ع) را می‌آورم، تا خواننده عزیز بداند که اهلبیت(ع) بر مصائب جدشان گریه و عزاداری میکردند و کاری غیر از این را در این ایام شایسته نمی‌دانستند: 1-وقتی پیامبراکرم (ص) دختر خویش فاطمه(س) را به مصائب اباعبدالله(ع) مطلع ساختند،حضرت زهرا (س)به شدت گریستند و فرمودند: پدر جان این مصائب در چه زمانی اتفاق می‌افتد؟ پیامبر(ص) فرمودند: زمانی که نه من و نه علی ونه توهیچ یک نباشیم، پس گریه حضرت زهرا(س) شدت یافت و فرمود: پس چه کسی بر او اقامه عزا می‌کند؟ پیامبر فرمودند: ای فاطمه! زنان امتم بر زنان اهلبیتم و مردان امتم بر مردان ایشان گریه خواهند کرد و گروه گروه عزای او را در هر سال تجدید می‌کنند، پس در قیامت تو زنان را و من مردان را و هرکس بر مصائب حسین گریه کرده است را دستگیری کرده و با شفاعت خویش وارد بهشت می‌سازیم. (بحارالانوار44/292) 2-ابن عباس در روایتی طولانی نقل کرده است که چون از صفین بازمی گشتیم گذر امام علی(ع) و اصحاب آن حضرت به سرزمین نینوا افتاد سپس آن حضرت با صدای بلند مصائبی را که در این زمین بر اهلبیت خواهد رسید بیان کرد و آنقدر گریستند که از هوش رفتند (امالی شیخ صدوق، مجلس 87، صفحه 940) 3-حضرت رضا (ع) فرمودند: پدرم چون روز عاشورا می‌رسید در آن روز محزون و گریان بودند و می‌فرمودند:امروز روزی است که حسین (ع)در آن کشته شده است (بحار الانوار 44/284) اینگونه روایات که تعداد آن بی‌شمار است، همگی در پی اثبات این مدعاست که اهلبیت (ع) خود بر مصائب خویش، بیش از همه عزاداری و گریه می‌کرده اند و در سخن دشمنان این فرهنگ، چیزی جز القاء شبهه و ایجاد تفرقه و توهین به مقدسات و مخدوش کردن اذهان برای بی‌ارزش نشان دادن این عمل چیز دیگری نهفته نیست. به عنوان نمونه مقاله آیینه عاشورا نوشته طاهری سرکرده فرقه عرفان حلقه را بررسی می‌کنیم در ابتدا باید از خواننده محترم پرسید: طاهری چه هدفی از نوشتن این مقاله داشته است؟ امری که در بین شیعه تقدس خاصی دارد و زیر سوال بردن آن تیشه به ریشه فرهنگ تشیع می‌زند! طاهری می‌گوید در این ماه غیر از عزاداری و سیاه پوشیدن کارهای دیگری هم می‌توان کرد مثل هلهله و پایکوبی و پوشیدن جامه سرخ و زرد و سفید با توجیهات زیبا. سوال من این است:آیا این خلاف روش اهلبیت(ع) نیست؟آیا امامان معصوم(ع) نمی‌توانستند برای شهادت جدشان این توجیهات را بیان کنند و دستور به اقامه عزا و گریه بر جدشان ندهند و شیعه را به زحمت و تعب نیندازند؟؟ آیا در فرهنگ شیعه فلسفه عزاداری، فقط اندوه و ماتم برشهادت جمعی از نیکان روزگار است که وی خواسته با توجیهات زیبا و دلفریب دل شیعه را تسلی دهد و بگوید با گریه و سیاه پوشیدن خود را آزار ندهید، می‌توانید به حسین ارادت داشته باشید و سبز و سفید و سرخ هم بپوشید و هلهله و شادی هم بکنید!!! آیا این درک نکردن فلسفه عزاداری بر حسین (ع) نیست که ائمه ما آنقدر بر آن تکیه دارند؟آیا این برخاسته از تفکر التقاطی طاهری نیست که برداشت غلط خود از این فرهنگ را با چنین توجیهاتی به مخاطب القا می‌کند؟ طاهری در این مقاله همه شیعیان را مخاطب قرار داده، نه جمعی خاصی از شیعیان که ممکن است در عزاداری‌ها رفتارهای خلاف شرع و عرف انجام دهند و فرهنگ شیعه را زیر سوال ببرند که ما هم بعضی از رفتارهای و اعمال انجام شده در عزاداری‌ها را تأیید نمی‌کنیم و معتقدیم باید کنار گذاشته شود تا موجب وهن تشیع نشود، اما طاهری خطاب به همه شیعیان مطالب را عنوان می‌کند و جالب است که برای پوشیدن جامعه سفید و زرد و سرخ، توجیهات زیبا می‌آورد،اما برای پوشیدن رنگ سیاه که سنت و عرف جامعه است و نشان عزاداری و ماتم بر سیدالشهداء(ع) است می‌گوید"پوشیدن رنگ سیاه یعنی ما حسین (ع)را تنها گذاشته‌ایم و او مظلومانه به شهادت رسید و این لباس سیاه نشانی است بر شریک جرم بودن ما در ریخته شدن خون آنها،آیا این فکر لرزه براندام ما نمی‌اندازد و تصور شریک جرم بودن در ریخته شدن خون حسین خواب را از چشمان ما دور نمی‌کند؟" با این توجیه طاهری برای پوشیدن رنگ سیاه،!!کدام شیعه عاشق حسینی حاضر است دیگر در عزای حسین لباس سیاه برتن کند؟ طاهری این فلسفه پوشیدن رنگ سیاه را از کجا آورده؟آیا این تفکر غلط خودش نیست؟ و یا شاید قصد عوض کردن فرهنگ عزاداری را داشته و مرموزانه و زیرکانه با این توجیه اذهان را به پذیرش تفکرات ناسالم خود هدایت می‌کند؟ چرا شیعه را شریک جرم کشتن حسین (ع) می‌داند؟ در کدام منبع دینی آمده : شیعه در طول تاریخ محکوم به یاری نکردن حسین است و تا قیامت بر این جرم خود باید بگرید؟آیا این درک نکردن فلسفه عاشورا نیست؟ امام حسین(ع) برای اقامه دین جدش و امر به معروف و نهی از منکر به شهادت رسید و شیعه با اقامه عزای او به همه دشمنان اسلام اعلام می‌کند پیام او را دریافته و ادامه دهنده راه اوست و پرچم او را برای مبارزه با ظلم، ستم، تحریف، بدعت و انحراف دین به زمین نمی‌گذارد. در جای دیگری از مقاله وی می‌گوید:"می‌توان زرد پوشید و گفت ما به خزان نشسته‌ایم، چرا که بعد از عاشورا بهار انسانیت، تابستان را پشت سر نگذاشته به خزان رسیده است" چه کسی و با چه مدرکی می‌تواند ادعا کند با شهادت امام حسین(ع) بهار انسانیت خزان شده پس می‌توان جامه زرد پوشید؟آیا بعد از امام حسین (ع) انسان کاملی به صحنه روزگار نیامده؟آیا حسین (ع) 9 فرزنداز خود به یادگار نگذاشت که یکی پس از دیگری به امامت رسیدند و پرچمدار قیام حسین (ع) بودند و هر کدام نمونه انسان کامل بودند؟آیا حسین (ع) فرزند حی و حاضری بنام مهدی (عج) ندارد که خونخواه حسین‌(ع) است و روزی قیام او را تکمیل خواهد کرد؟ پس انسانیت هنوز بهاری بنام مهدی دارد که نسیم حضورش در جامعه شیعه و جهان بشریت می‌وزد،آیا این اهانت به حسین (ع)و فرزندان پاکش نیست؟ در ادامه مقاله می‌گوید: «می‌توان خندید و پایکوبی کرد و فریاد شهیدان زنده‌اند را سر داد و نشان داد که از اعماق وجود مسروریم، چرا که آنها نمرده‌اند و نزد خدا روزی آسمانی دارند و جاودانگی الهی متعلق به آنان است.» آیا به بهانه زنده بودن شهیدان می‌توان در روز عاشورا خندید و شادی و پایکوبی کرد؟پس چرا امام حسین (ع)روز عاشورا برای فرزندان و یارانش گریست و حضرت زینب (س) اقامه عزا کرد و حضرت سجادی (ع) 20 سال بر مصیبت پدرش گریست؟آیا آنها نمی‌دانستند شهیدان زنده‌اند و نزد خدا روزی می‌خورند؟آیا این همراهی با سپاه یزید نیست که با شهادت هریک از یاران حسین هلهله و شادی میکردند؟فرق ما با یزیدیان چیست؟لابد فلسفه شادی سپاه یزید هم همان بوده که طاهری گفته؟؟!! طاهری می‌گوید:"آری می‌توان هر کاری انجام داد، مهم آن است که در پس آن چه اندیشه‌ای نهفته است و این که انسان با چه طرز فکری به رسالت خود نگاه کرده و در چه جایی و با چه محتوایی آن را پیدا کند...."آیا این تأیید تفکر پلورالیزم دینی و قرا ئت‌های مختلف از دین نیست. لطفاً در مورد پلورالیزم دینی کمی بیشتر توضیح دهید؟پلورالیزم دینی تفکری است که می‌کوشد تا دین را به عنوان حقیقتی که تنها نزد خداست مطرح کند و اینکه هرگز بشر و حتی پیامبران را بدان راهی نیست و اینکه هر انسانی برداشت خاصی از دین و وحی الهی دارد و آنچه در حوزه معرفتی انسان قرار می‌گیرد تنها برداشت ذهنی و فهم بشری اوست، در این تفکر گفته می‌شودپیامبر(ص) برداشتی مطابق با شرایط فیزیکی و اجتماعی و ارزشهای زمان خود از وحی الهی و دین داشته و هرگز دین را آنچنان که نزد خداست درک نکرده و چه بسا امروزه به لحاظ پیشرفت علم، ما خود بهتر از پیامبر از دین برداشت می‌کنیم، در عین حال اظهار می‌کنند آنچه در دسترس بشر قرار می‌گیرد، هیچ تضمینی بر صحت آن وجود ندارد، بنابراین هیچ کس حق ندارد ادعا کند فهم من از دیگری بهتر است، بر همین اساس همه برداشت‌ها در عین چند گانگی جلوه‌هایی از حق است که همگی را به یک مقصد می‌رساند، در نتیجه دینی بر دین دیگر و تفکری بر تفکر دیگر ترجیح ندارد!! آیا حرف طاهری تأیید این نظریه (پلورالیزم دینی) نیست، البته این تفکر در آثار دیگر طاهری و آموزه‌های شفاهی او نیز دیده می‌شود. درست است که انسان باید پیام عاشورا را درک کند و مراقب باشد در طول زندگی با عملکرد ناصحیح خود در صف یزیدیان قرار نگیرد و حقیقت ناب را برایش لباس حق نپوشانند تا حاضر شود بر امام زمان خود شمشیر بکشد و خون او را به زمین بریزد، اما آیا مقاله طاهری خود تحریف حقیقت نیست؟و مصداق آیه: وَ لَا تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَ تَكْتُمُواْ الْحَقَّ وَ أَنتُمْ تَعْلَمُونَ(بقره 42)حق را لباس باطل نپوشانید و آن را پنهان نکنید در حالی که میدانید(حق است) آیا اگر طاهری خودش پیمان با خدا و امامش را می‌شکند و خلاف فرهنگ عاشورا عمل می‌کند (که نوشتن این مقاله نمونه آن است) می‌تواند و حق دارد آن را به همه شیعیان نسبت دهد؟و جامعه شیعی و فرهنگ عاشورایی را زیر سوال ببرد؟ آیا ملت ما خود نمونه بارز از یاران واقعی حسین(ع) نیستند؟ملت ما به رهبری امام خمینی (ره)با انقلاب شکوهمند خود و 35 سال مقاومت در برابر یزیدیان زمان، اسلام را دردنیا زنده کردند و پرچم اسلام و قرآن را برافراشته نمودند و یاد و راه حسین(ع) را زنده نگه داشته است؟آیا این مقاله توهین به امام و امت و خون شهدا نیست؟آیا ملت ما نشان نداده که فقط عزاداری او شیون و گریه نبوده و در عمل پایبند راه و آرمان حسین (ع)است، که طاهری در پایان مقاله می‌گوید" آری باید برای این همه گمراهی و دور بودن از راه و پیمان‌شکنی‌ها گریه کنم" بله طاهری باید بر خود بگرید که اینگونه جامعه شیعه مارا مورد هجمه و توهین قرار داده و عده‌ای ظاهر بین و ساده لوح به مقاله او استناد می‌کنند و اعتراض به آن را بر نمی‌تابند! دیده بان