شاید از فیلم های اکران شده این روزها در سینمای ایران هیچ فیلمی به اندازه فیلم فرامرز قریبیان پر سروصدا نبود که البته با دیدن فیلم خود به خود این واکنش ها فرو کش می کند.
پایان بندی فیلم جسورانه است و شاید همین جسارت مشکلات زیادی را برای اکران فیلم فراهم کرده باشد، حتی خود قریبیان هم قبول دارد فیلمش را به سبک آمریکایی ساخته و نباید انتظار داشته باشد مخاطب با پلیس ایرانی که به سبک آمریکایی روایت می شود به خوبی ارتباط برقرار کند.
فیلم فرصت فکر کردن را از مخاطبش می گرد و هر چند دقیقه یکبار خودش فرضیه جدید را به تصویر می کشد و از هیجان فیلم کم می کند و وقتی مخاطب اینگونه روایت را ببیند با قلب فیلم ارتباط برقرار نمی کند و منتظر می ماند تا خود فیلم متهم را پیدا کند.
تدین (فرامرز قریبیان) هرچند دیالوگ های جذابی دارد اما همیشه یک قدم از فیلم و روایت جلوتر است و می داند که دارد چه اتفاقی می افتد ولی هیچ علتی برای دانسته هایش وجود ندارد.
همین موضوع شخصیت تدین را از بعد طبیعی و قابل درک بودنش به شخصیتی مجازی تبدیل می کند.
سکانس اول فیلم و به تصویر کشیدن رابطه مرجان (مقتول) با یک کارمند سفارت برای فیلم را می شود با واژه نچسب توصیف کرد که در میانه فیلم فراموش می شود.
گناهکاران بیانش غیرقابل باور است و همه چیز در آن با حدس های ناگهانی حل می شود.
تدین میخواهد یک کارآگاه حرفه ای باشد اما فیلمنامه برایش خوب کار نکرده و همین باعث می شود که وی تبدیل به یک پیشگوی حرفه ای شود.
در نهایت پیدا کردن مضنونی که معلوم می شود قاتل نبوده بدون هیچ دلیلی رخ می دهد و همین مخاطب را پس می زند.
شاید وقتی فیلم گناهکاران را ببینی تازه بفهمی که چرا علی معلم در مورد انتخاب فیلم برای بخش مسابقه جشنواره فیلم فجری که گذشت گفته بود که چون ما در ژانر پلیسی فیلم خیلی کم تولید می کنیم برای تنوع در بخش مسابقه فیلم آقای قریبیان را به این بخش راه داده ایم!