مطلع الفجر08:00 - 1392/08/11
شیر زن گیلانغربی:در هر سنی باشم به ندای رهبرم لبیک می گویم+گزارش تصویری
مطلع الفجر-شیر زن گیلانغرب:من ادعایی ندارم ولی هنوز نه از مزایای ایثارگری استفاده می کنم و نه کاری برای اشتغال و استخدام فرزندانم انجام شده استبا گذشته سالهای دوران دفاع و امروزه با گذشت بیش از 25 سال از اتمام جنگ اقدام درخور و شایستهای برای معرفی این زن ایرانی صورت نگرفته تا همچنان قهرمانان افسانه ای و تخیلی بیگانه منقوش داستانهای کودکان ما باشند ،گرچه تندیسی از «فرنگیس حیدرپور» به عنوان شیرزن ایرانی در بوستان شیرین کرمانشاه تهیه و نصب گردیده است اما او هنوز نیازمند مساعدت مسئولان استسخن از شیر زن گیلانغربی است که اگر چه در وصف او به عناوین مختلف قلم فرسایی شده است و در مورد ایثارگری و مقاومت و شجاعت او در مواجعه با دشمن روایتها شده اما آیا در واقعیت هم حق مطلب در مورد او ادا گردیده است ؟
کم و بیش در همه جای ایران نام شیر زن گیلانغربی که رهبر معظم انقلاب در بخشی از بیاناتشان در جمع مردم گیلانغرب از او نام بردند و او را به عنوان نمادی از مقاومت معرفی نمودند برای یک بار هم شده شنیده شده است
شاید همه کسانی که برای یک بار از بوستان کرمانشاه گذشته باشند تندیسی از یک مادر را که با سری بالا و تبر به دست روی جنازهای ایستاده است دیده باشند
آری این تندیس، نماد مقاومت مردم روستاهای مرزی گورسفید ،آوزین و... شهرستان گیلانغرب دراستان کرمانشاه است
فرنگیس حید پور در گفتگوی اختصاصی با خبر نگارمطلع الفجرگفت: آنچه بر اساس آن اسارت و قتل نیروهای دشمن در دوران دفاع مقدس در من تقویت شد؛ این تفکر بود که"دفاع از میهن و انقلابم و مرگ با عزت را افتخاری بی پایان برای خودم میدانستم"
وی می گوید ساکن روستای گورسفید از توابع گیلانغرب و متولد سال۱۳۴۱ در روستای آوزین است
شهرت حید پور به واسطه حرکتی حماسی بود که در جریان حمله نظامیان عراقی به روستای محل سکونتش با رشادت و شجاعت خود حماسهای آفرید که بر اثر آن به "شیرزن ایران" شهرت یافت
فرنگیس در پاسخ به سوالی که آن روز حماسه ساز که با دستانی خالی در جبهه ماندی و از خود و دیار شهید پرورت دفاع کردی چگونه گذشت ؟میگوید: پس از اشغال قصرشیرین توسط نیروهای عراقی در اوایل مهرماه۵۹ مزدوران عراقی به سمت گیلانغرب که در ۵۰کیلومتری جنوب این شهر قرار دارد هجوم آوردند.
وی -با نگاهی خیره به دور دست چنانت که گویی خاطره را در ذهنش مرور میکند - ادامه میدهد : با اشغال روستای گور سفید، من به همراه پدرم و دیگر اهالی روستا بدون اینکه کفشی به پا داشته باشیم یا غذایی با خود برداشته باشیم به طرف ارتفاعات روستای «آوزین» پناه بردیم.
نیروهای بعثی با اشغال روستای گورسفید نزدیک به هشت نفر از اقوام مان (از جمله برادر، دایی، عمو، پسردایی، دختردایی، دخترعمو و…) مرا به شهادت رساندند. مراسم خاکسپاری ساعت ها طول کشید. فردای روز اشغال، فرنگیس حیدرپور به همراه پدرش برای تهیه غذا به داخل روستا بازمیگردند. هنگام ورود، متوجه حضور عراقیها میشوند اما بهدنبال غذا داخل روستا میروند.پس از تهیه غذا، او محض احتیاط «تبری» با خود برمیدارد. در مسیر برگشت، شیرزن گیلانغربی و پدرش با دو نیروی عراقی در محدوده رودخانه آوزین و ارتفاعات مجاور مواجه میشوند.
حیدرپور این لحظه را اینگونه روایت میکند: در موقع این حادثه ۱۸بهار از عمرم گذشته بود. در همان آغازین روزهای جنگ شاهد شهادت اقوام ام بودم. از آنجا که دچار نگرانیها و ناراحتی شدید ناشی از اشغال کشورم و به شهادت رسیدن عدهای از بستگانم شده بودم، زمانی که با این دو عراقی برخورد کردیم بدون هیچ درنگی با تبر به آنها حملهور شدم. یکی از آنها را به هلاکت رساندم و دیگری را هم که بهشدت ترسیده بود به اسارت گرفتم و با تمام تجهیزاتش ساعتی بعد تحویل رزمندگان اسلام دادم.
او میگوید: ۱۸ماه آواره بودیم تا اینکه عراقیها عقبنشینی کردند و مردم دوباره به روستاهای خودشان برگشتند.
او اکنون دارای چهار فرزند(سه پسر و یک دختر) است. پدر و همسر او فوت کردهاند سال گذشته یکی از خبرگزاریها در گفتوگویی که با او داشت نوشته بود: او با مرگ شوهرش بهسختی مخارج خود و خانوادهاش را تأمین میکند. او همچنان در خطهای زندگی میکند که دههامیلیون خرج مجسمهاش شده است؛ درحالیکه خود با فقر و نداری فرزندانش را بزرگ میکند.
کسی چه میداند، شاید همین کودکان محروم فرنگیس باشند که فردا روز در صف اول مبارزه با دشمنان انقلاب و کشور قرار گیرند اما خدا کند سهم آنها از این قهرمانی یک مجسمه و سالها فراموشی نباشد. شاید اگر حضور رهبرمعظم انقلاب در استان کرمانشاه و خطه گیلانغرب نبود، نام این شیرزن گیلانغربی رفته رفته به فراموشی سپرده میشد. حالا صحبت از تبدیل خاطرات فرنگیس حیدرپور به کتاب است؛ خاطراتی که میتواند درد و رنج ۱۸ماه آوارگی ناشی از حمله رژیم بعثی به روستاهای مرزی را یادآوری کند؛ خاطراتی که میتواند گوشهای از رشادتهای شیرزنان دیگر را هم روایت کند؛فرنگیس حید پور در جواب سوال دیگر خبر نگارمطلع الفجر که روز بیاد ماندی دیدار با رهبر معظم انقلاب که برای همه کس اتفاق نمی افتد را چگونه شرح می دهید گفت:روز قبل از دیدار که فرماندار وقت و مسئول بنیاد شهید گیلانغرب من را از این دیدار با خبر کردند واقعا از صمیم قلب خوشحال شدم
وی ادامه داد: آن شب تا صبح به خاطر این فرصت دیدار تاریخی که برایم پیش آمده بود اشک شوق می ریختم و چنان برایم حس خوبی داشت که با وجود اینکه برادرم به خاطر ناراحتی حاد در بیمارستان بستر ی بود و وضعیت وخیمی داشت را از یاد بردم و به خاطر دو بار افتخار دیدار با رهبر معظم انقلاب امام خامنه ای، یکی در کرمانشاه و یکی در گیلانغرب بی نهایت خوشحالم و اکنون با افتخار و جرات تمام اعلام میکنم در هر زمان و در هر سنی که باشم اگر دوباره در آن موقعیت دوران دفاع مقدس قرار بگیرم در راه لبیک به رهبر عزیزم و میهن اسلامین از جان خودم مایه میگذارموهمواره با اقتدا به سید الشهدا (ع) مرگ با عزت را بر زندگی ذلت بار ترجیح میدهمو اما اکنون بعد از سالها از گذشت آن حماسه بیاد ماندنی که او رغم زد ،شیر زن گیلانغربی از بیماریهای که او هر شب رو روز با انها دست و پنجه نرم می کند و چند ماه اخیر هم در بیمارستان طالقانی کرمانشاه به خاطرش بستری بود برایمان می گوید و- در حالی که کارت پاره پاره ای که روی آن به سختی می توان عنوان کارت را خواند و واژه "بی سرپرست " بیش از همه کلمات در ان خودنمایی می کند در دست داشت– با لحنی آرام می گوید که من لوح تقدیر و کارت هدیه نمی خوام بچه هایم اکنون به شغل نیاز دارند و هیچکدام در اداره ای شاغل نیستند و خودم هم هنوز تحت پوشش ایثارگری قرار نگرفته ام و مستمری در این خصوص به عنوان سرپرست خانوار دریافت نمیکنم و از مسئولان انتظار مساعدت دارم ...
و زندگی برای شیر زن گیلانغربی ادامه دارد در سرکشی از خانه ساده و خانواده بی پیرایه و صمیمی حیدر پور آنچه مشهود است قاب صمیمی است که هنوز هم می شود شور و علاقه به زندگی سنتی وی را در ان لمس کرد ...