مراد از شب قدر، تقدیر و اندازه گیری است و شب قدر شب اندازه گیری است و خداوند متعال در این شب حوادث یک سال را تقدیر میکند و زندگی، مرگ، رزق، سعادت و شقاوت انسانها و اموری از این قبیل را در این شب مقدر میگرداندعظمت شب قدردر سوره قدر میخوانیم: «انا انزلناه فی لیلة القدر وما ادریک ما لیلة القدر لیلة القدر خیر من الف شهر». خداوند متعال برای بیان عظمتشب قدر با این که ممکن بود بفرماید: «وما ادریک ما هی هی خیر من الف شهر» یعنی با این که میتوانست در آیه دوم و سوم به جای کلمه «لیلة القدر» ضمیر بیاورد، خود کلمه را آورد تا بر عظمت این شب دلالت کند. و با آیه «لیلة القدر خیر من الف شهر» عظمت این شب را بیان کرد به این که این شب از هزار ماه بهتر است. منظور از بهتر بودن این شب از هزار ماه، بهتر بودن از حیث فضیلت عبادت است. چه این که مناسب با غرض قرآن نیز چنین است. چون همه عنایت قرآن در این است که مردم را به خدا نزدیک و به وسیله عبادت زنده کند. و احیاء یا عبادت آن شب از عبادت هزار ماه بهتر استوقایع انجام شده در شب قدر۱- نزول قرآن ۲- تقدیر امور ۳- نزول ملائکة و روح ۴- سلام و امنیت قرآن و شب قدر در برخی از احادیث آمده است که راوی به امام جعفر صادق (علیه السّلام) می گوید: درباره شب قدر، به من اطلاعاتی بدهید! آیا این شب، فقط در روزگاران گذشته مثلا روزگار حیات پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) [ بوده است ] و اکنون دیگر نیست ، یا اینکه شب قدر، در هر سال، هست؟ امام می فرماید: لو رفعت لیله القدر، لرفع القرآن – اگر شب قدر را بردارند، قرآن را نیز بر می دارند شعر در مورد شب قدر شب وصل است و خوش قرآن ناطق نیایش مىکند تا صبح صادق سر شب تا سحر او ناله کرده به یک شب طى رهى صد ساله کرده لبانش مىخورد آهسته بر هم که گویا عرش و فرش گردیده در هم شب قدر از دید مقام معظم رهبری ما معتقدیم (و این جزء بدیهیات اسلام، بلکه بدیهیات همه ادیان است) که انسان، فقط در سایه ارتباط و اتصال با حق تعالی است که میتواند به تکامل و تعالی دست پیدا کند. البته فرصت ماه رمضان، یک فرصت استثنایی است. این، چیز کمی نیست که خدای متعال در قرآن بفرماید: “لیلهالقدر خیر من الف شهر”. یک شب، از هزار ماه بهتر و با فضیلتتر و در پیشرفت انسان موثرتر، در ماه رمضان است. این، چیز کمی نیست که رسول اکرم (صلیا…علیهوآله) این ماه را ماه ضیافت الهی به حساب بیاورند. مگر ممکن است که انسان وارد سفره کریم بشود و از آنجا، محروم خارج بشود؟ مگر وارد نشوی. آن کسانی که وارد سفره غفران و رضوان و ضیافت الهی در این ماه نشوند، البته بیبهره خواهند ماند و واقعا این محرومیت به معنای حقیقی است. “ان الشقی من حرم غفرانا… فی هذا الشهر العظیم”. محروم واقعی، آن کسی است که نتواند در ماه رمضان، غفران الهی را به دست بیاورد. فلسفه شب های قدر شب قدر شب عروج انسان الهی إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ (*)وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ (*)لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ (*)تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ (*)سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ (*) (سوره قدر – آیات ۱-۵) ما، آن (قرآن) را در شب شب قدر نازل کردیم و تو چه میدانی شب قدر چیست؟ شب قدر، از هزار ماه بهتر است، فرشتگان و روح در این شب به اذن پروردگار خود، برای تقدیر هر کاری نازل میشوند، آن شب انباشته از سلامت و برکت و رحمت، تا طلوع صبح است. درباره سوره قدر، شب قدر، معنای قدر، تعیین شب قدر، تکالیف شب قدر و شیوههای بهرهجویی از این شب بزرگ و ارتباط با خداوند مهربان، مطالب قابل اهمیتی وجود دارد که ما خلاصه آن را مورد مطالعه قرار میدهیم اعمال شب قدر ۱- غسل شب قدر ۲- احیا و شب زنده داری ۳- قرآن بر سرگرفتن ۴- نماز و دعا ۵- استغفار و توبه لیلة القدر شب سرنوشت یکی از برکات ماه رمضان وجود لیله القدر در شب های آن است. به احتمال بسیاری قوی لیله القدر در ماه رمضان و مشهور در نیمه دوم و معروف آن دهه سوم آن در شب های بیست و یک، بیست و سه و یا بیست و هفتم است. البته برخی نیز شب نوزدهم را نیز یکی از احتمالات قوی دانسته اند. با این همه برخی از روایات معدود نیز شب نیمه شعبان را شب قدر می دانند ولی مشهور در میان اهل حدیث و دانشمندان و عموم مردم ماه رمضان می باشد. برخی از عالمان و اهل علم و عمل برای دست یابی به احیای شب قدر که از اعمال شب قدر است تمامی سال را احیای نگه می دارند که این خود بیانگر جایگاه و ارزش شب قدر و احیا و شب زنده داری در آن است. شب قدر بسم الله الرحمن الرحیم v انا انزلناه فی لیلة القدر v و ما ادراک ما لیلة القدر v لیلة القدر خیر من الف شهر v تنزل الملائکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر v سلام هی حتی مطلع الفجر به نام خداوند بخشایشگر مهربان v ما آن (قرآن) را در شب قدر نازل کردیم v و تو چه میدانی شب قدر چیست؟! v شب قدر بهتر از هزار ماه است v فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگارشان هر امری را نازل میکنند v شبی است سرشار از سلامت تا طلوع سپیده. (قرآن کریم، سوره قدر) در طول سال، ساعات، روزها، شبها و ماهها و اساساً زمانهای متفاوتی وجود دارد. اما در میان همگی این زمانها، بعضی به واسطه عنایت و توجه خداوند و اثراتی که بر این زمانها مقرر شده یا اتفاقاتی که در آنها روی داده یا میدهد، دارای اهمیت، شرافت و عظمت ویژهای هستند. یکی از این زمانها شب قدر است. در آیین اسلام، این شب با ارزشترین و برترین شب در طول سال است. اهمیت این شب تا حدی است که نه تنها آیات مختلفی از سور قرآن کریم درمورد خصوصیات این شب نازل شده، بلکه سورهای مستقل نیز به این نام و در خصوص شب قدر در قرآن کریم وجود دارد.(1) برای بیان روشنتر اهمیت این شب، میتوان دو دسته آیات قرآنی که درباره این شب نازل شدهاند را در نظر گرفت. دستهای از این آیات به بیان عظمت و شرافت فوقالعاده این شب میپردازند و دسته دیگر بیانگر اثرات این شب هستند. از دیدگاه قرآن کریم عظمت و شرافت این شب آن قدر والاست که خداوند میگوید: "و تو چه میدانی شب قدر چیست؟"(2) با کمی دقت در آیاتی از قرآن کریم که در آنها نیز این گونه خطاب به کار رفته است، درمییابیم که خداوند هنگام اشاره یا تذکر به امور بسیار پراهمیت به این صورت، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را مورد خطاب قرار داده است. به عنوان مثال وقتی صحبت از قیامت و عظمت این روز به میان آمده و آگاهی و جلب توجه مردم به اتفاقات بسیار بزرگ آن روز مورد نظر بوده، از این نوع خطاب استفاده شده است.(3) در آیه شریفه سوره قدر هم اگر خداوند برترین مخلوق خود و آخرین فرستاده خویش را اینگونه مورد خطاب قرار میدهد، به دنبال بیان عظمت فوقالعاده این شب است. در آیهای دیگر خداوند این شب را از (حدود) سی هزار شب که شب قدری در آنها وجود ندارد، برتر دانسته است.(4) به وضوح این مقایسه و برتری شگفتانگیز، به طور ملموستری عظمت این شب را برایمان روشن میکند. در دسته دوم از آیات قرآن کریم، خداوند به بیان خصوصیات این شب میپردازد. دارا بودن چنین خصوصیاتی موجب میشود که این شب اثرات خاص و منحصر به فردی را در میان تمامی شبهای سال داشته باشد. به عنوان نمونه این شب شبی «مبارک» خوانده شده است.(5) مبارک به معنای پرخیر و برکت است و به کار بردن این تعبیر در خصوص شب قدر به این مفهوم است که این شب بلند مرتبه، گنجایش و ظرفیت خیر کثیری را دارد. تا حدی که به تصریح آیات قرآن کریم، نزول قرآن در این شب صورت گرفته است.(6)(7) همچنین به سبب خیر و برکت فراوان در این شب رحمت و مغفرت خداوند به سوی بندگان نازل میشود. از دیگر اثرات مهم شب قدر میتوان به عدم صدور عذاب در این شب و در امان بودن بندگان از عقوبتهای الهی(8)، اشاره کرد. چرا که خداوند صراحتاً سرتاسر این شب، از لحظه آغاز تا سپیده دم آن را سرشار از "سلامت" میخواند.(9) هر انسان با دقت در عظمت و شرافت اینچنین شبی و تأمل در اثرات آن و وقایعی که در آن اتفاق میافتد، به طور طبیعی به دنبال شناخت بیشتر و آگاهی از جوانب مختلف شب قدر خواهد بود. ما نیز در این مجال کوتاه، برآنیم تا هر چه بیشتر در حد توان ابعاد مختلف این شب را بررسی کنیم. از این رو در ادامه در خصوص معنای قدر، رویدادهایی که در این شب واقع میگردد، زمان وقوع چنین شبی و طریقه بهرهگیری هر چه بیشتر از برکات آن بیشتر تأمل میکنیم. معنای قدر اساساً قدر به معنای اندازهگذاری است و ظاهراً منظور قرآن کریم از گذاردن نام قدر بر این شب پرعظمت، تعیین و مشخص کردن جزئیات امور مربوط به تمامی مخلوقات در آن میباشد. به بیان روشنتر در این شب، حوادث و اتفاقات مانند مرگ و زندگی، سعادت و شقاوت، رزق و روزی و ... برای انسانها و حوادث طبیعی جاری شدن سیل، وقوع زمین لرزه و ... در رابطه با سایر کاینات معین و مشخص میگردد.(10) آیه شریفه سوره دخان هم در توصیف شب قدر، این مطلب را تأیید میکند. خداوند متعال در این آیه میفرماید: "در آن شب(11) هر حادثهای که باید واقع شود خصوصیاتش مشخص و معین میشود."(12) با دانستن عظمت فوق العاده و خیرات و برکات فراوان شب قدر، این سؤال به ذهن خطور میکند که آیا شب قدر یک شب خاصی در طول تاریخ بوده است یا امروزه نیز شب قدری وجود دارد و میتوان از برکات چنین شبی بهرهمند شد و آن را درک نمود؟ بجاست که پاسخ خود را در آیات مختلف قرآن کریم که به بیان ویژگیها و اتفاقات شب قدر اختصاص دارد، جستجو کنیم. با دقت در این آیات درمییابیم هنگامی که قرآن کریم به وقایع شب قدر از جمله نزول ملائک و تقدیر امور در آن شب اشاره میکند، آنها را به صورت افعال مضارع که در زبان عربی نشان دهنده استمرار و تداوم است، بیان مینماید.(13) پس بدین ترتیب مشخص میشود که شب قدر استمرار دارد و محدود به زمانی خاص در گذشته و یا یک شب معین در یک سال به خصوص نیست، بلکه با گذر زمان به طور مستمر تکرار میشود و در عصر حاضر نیز چنین شبی وجود دارد و وقایع گوناگون آن (نظیر نزول ملائک، تقدیر امور و ...) نیز هم اکنون نیز به وقوع میپیوندد. اما با قدری تأمل بیشتر در آیات قرآن کریم جزئیات بیشتری درباره چگونگی این استمرار و بازههای زمانی تکرار این شب به دست میآید. از ظاهر کلام قرآن این گونه استفاده میشود که شب قدر در ماه مبارک رمضان قرار دارد (این مطلب در قسمتهای بعد بیشتر مورد بررسی قرار خواهد گرفت). پس همانگونه که ماه مبارک رمضان در هر سال وجود دارد و تکرار میشود، شب قدر نیز هر ساله تکرار میگردد. بدین ترتیب این امکان وجود دارد که حتی امروزه و در هر سال نیز بتوان از برکات فراوان و مواهب گوناگون الهی در این شب، به تناسب همت و توجه خویش بهرهمند شد. در شب قدر چه روی میدهد؟ در گذشته گفتیم که، با مراجعه به آیات قرآن کریم روشن میشود که نه تنها در این شب کلیه امور مربوط به مخلوقات در سال آینده و تا فرارسیدن شب قدر بعد، از جانب خداوند تقدیر میگردد، بلکه ملائکه در این شب به اذن پروردگار، این امور معین و مشخص شده را به صورت فرامین الهی نازل مینمایند.(14) با کمی جستجو در آیات قرآن کریم که در آنها سخن از نزول ملائک به میان آمده، میتوان نزول ملائک را از نظر هدفی که در نزول خود دنبال میکنند به دو دسته تقسیم کرد. یک دسته از نزول آن است که ملائک نازل میشوند تا امر و فرمانی از فرامین الهی را که به آنها محول میگردد، اجرا نمایند؛ نظیر نزول ملائک به منظور یاری مؤمنان در جنگ بدر و حنین و سایر عرصهها(15)، نزول فرشتگان برای گرفتن جان افراد(16)، و یا نزول ملائک جهت اجرای عذاب الهی نظیر آنچه که در مورد قوم لوط به وقوع پیوست(17) و ... نوع دیگر نزول فرشتگان الهی، فرود آمدن آنان به منظور ابلاغ و رساندن پیام خداوند است. به وضوح روشن است که هر پیام یک دریافت کننده و مخاطبی دارد که آن پیام برای او فرستاده شده است، در نتیجه در این نوع از نزول سر و کار ملائک از طرفی با فرستنده و از طرفی دیگر با دریافتکننده پیام است، به بیان دیگر ملائک الهی باید پیام خود را پس از آنکه از خداوند دریافت نمودند بر کسی عرضه کنند یا به عبارت دیگر بر مخلوقی از مخلوقات او نازل شوند. نمونهای از این نزول، نزول جبرائیل امین در طول 23 سال بر رسول اکرم میباشد که پیامهای الهی را به طور پیوسته بر آن حضرت نازل مینمود. حال باید ببینیم که نزول ملائک در شب قدر، جزو کدام یک از دو حالت فوق است. در آیه 4 سوره قدر خداوند از نزول ملائک و فرامین الهی سخن به میان آورده است. در حقیقت با رجوع به این آیه باید ببینیم که این فرامین، دستورات الهی هستند که به ملائک ابلاغ شده و ایشان مأمور به اجرای آنها هستند (نزول نوع اول)، یا نه این فرامین صرفاً به ملائکه ابلاغ شدهاند و ملائک مسؤولیت اجرای آنها را ندارند بلکه مسؤولیت نازل کردن آن و حمل این فرامین را دارند (نزول نوع دوم). خداوند متعال هنگامی که در آیه 4 سوره قدر بحث نزول ملائک را مطرح مینماید، میفرماید که ملائک در این شب تمامی فرامین الهی را نازل میکنند. به عبارت دیگر ملائک در قبال این فرامین مأموریت اجرای آنها را ندارند، بلکه باید آنها را نازل کنند. پس مشخص میگردد که این فرامین که توسط ملائک مورد نزول قرار میگیرند جنبه ابلاغی دارند و نزول ملائک برای اطلاع رسانی و از نوع نزول ابلاغی (نزول نوع دوم) است.(18) نزول ملائک به کدامین مقصد؟ همانگونه که اشاره شد نزول ملائک در شب قدر به صورت ابلاغی است و در این نزول ملائک حکم قاصدانی را دارند که از جانب خداوند پیامی را برای مخاطبی فرود میآورند. در نتیجه باید مخلوقی وجود داشته باشد که در شب قدر مورد نزول ملائک باشد و فرامین الهی به او ابلاغ شود. با توجه به نوع نزول ملائک و محتوای پیغامی که به همراه دارند، و در نظر گرفتن این نکته که نزول آنها کاری عبث و بیهوده نیست، میتوان نتیجه گرفت که نزول ملائک بر هر مخلوقی نمیتواند باشد. بلکه باید بر شخصی باشد که تناسب نزول ملائک و دریافت فرمانهای الهی شامل مقدرات موجودات را داشته باشد. به بیان دیگر او باید توانایی درک مجموعهای بسیار بزرگ و عظیم و در عین حال پراهمیت از اطلاعات را دارا باشد. روشن است که نه تنها اشیاء گوناگون و گیاهان و جانوران و حتی مکانهای مقدس قادر به فهم این پیام و شایسته این نزول نیستند، بلکه انسانهای معمولی هم ظرفیت این نزول را ندارند. چرا که موضوع این ابلاغ، مقدرات امور و آن هم مقدرات همه موجودات و از جمله تکتک انسانهاست. مقدرات هر یک از انسانها در یک سال، حجم وسیعی از اطلاعات را تشکیل میدهد که مطلع شدن از آنها در یک شب و به صورت یکباره توسط انسان معمولی امکان پذیر نیست، چه رسد به سرنوشت و مقدرات کلیه مخلوقات عالم. از سوی دیگر، ملائک در هنگام نزول فرامینی را همراه خود میآورند که در آینده باید به اجرا دربیاید. برای این که ابلاغ این فرامین توسط ملائک امری عبث و بیهوده نباشد، نزول ملائک باید اثر و نتیجه عملی همراه داشته باشد. به عبارت دیگر کسی که مورد نزول ملائک واقع میشود، باید در سیر انجام این فرامین نقش و وظیفهای داشته باشد. حال ما با نگاهی دقیقتر به خود و اطرافیانمان آشکارا مییابیم که نه تنها شأن و تناسب نزول ملائک را نداریم و هیچگاه مورد نزول ملائک قرار نگرفتهایم و نخواهیم گرفت، بلکه هیچگاه نقشی در اجرای این فرامین که در رابطه با مقدرات افراد است هم نخواهیم داشت. حال که معلوم شد یک انسان عادی محل نزول ملائک واقع نمیشود، میتوان انتظار داشت که افراد مخصوصی وجود داشته باشند که از نقایص و کمبودها و محدودیتهای انسانهای عادی دور باشند و از جانب خداوند ظرفیتها و تواناییهای ویژهای را کسب کرده باشند. در حقیقت خداوند این انسانهای برگزیده را به مقام جانشینی خود بر روی زمین نایل کرده است، و این همان مقام و منزلتی است که قرآن کریم نیز صراحتاً در آیه 30 سوره بقره عدهای را تحت همین عنوان معرفی مینماید و از آنان با عنوان خلیفة الله تعبیر میکند.(19) نماینده خدا بر زمین کسی است که وجودش نمایشگر خداوند است و به اذن خداوند کار خدایی میکند و کارها و آثار خاصی به اراده خداوند توسط او اجرا میشود. نظیر حضرت عیسی (علیه السلام) که به اذن پرودگار مرده را زنده میکرد.(20) به عبارت دیگر خلیفة الله سبب اتصال بین آسمان و زمین است. بر این اساس، مشخص است که خلیفة الله بدان سبب که نماینده خداوند و در ارتباط با او است، لزوماً توانایی درک و دریافت پیامهای الهی را دارد و از سوی دیگر او به اذن و اراده خداوند مأمور به اجرای دستورات خاص الهی است، پس نزول ملائک به چنین شخصی یقیناً اثر عملی به دنبال خواهد داشت. این افراد چه کسانی هستند؟ آنچه مسلم و مورد اتفاق مسلمانان است، این است که تنها کسی که در صدر اسلام محل نزول ملائک بوده و پیغامهای الهی را دریافت میکرده، وجود مقدس پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند و کسی جز ایشان نیز این منصب و مقام را دارا نبود.(21) اما همانطور که در قسمت گذشته گفته شد، نزول ملائک در شب قدر و آوردن تقدیر امور، امری استمراری و کار هر ساله است. بنابراین به دوران حیات نبی اکرم محدود نمیشود و بر طبق آیات قرآن پس از آن حضرت نیز تداوم دارد. لذا پس از رسول خدا فرشتگان الهی باید بر شخصی نازل شوند. بدیهی است که این شخص باید کسی باشد که بعد از پیامبر به مانند ایشان برای چنین مقام و این چنین مسؤولیتهایی از جانب خداوند انتخاب شده باشد و از ناحیه او قابلیتها و تواناییهای لازم به او عطا شده باشد. طبعاً او ادامهدهنده راه پیامبر و مأمور به وظایف و کارهایی است که مسؤولیت آنها در زمان پیامبر به عهده ایشان بود و باید بعد از ایشان نیز ادامه پیدا کند. به عبارت روشنتر او جانشین پیامبر بعد از ایشان است و گذشته از این بسان پیامبر نماینده خداوند بر زمین و حلقه ارتباط عالم ملک با ملکوت است. با مراجعه به تاریخ در مییابیم که بعد از پیامبر مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، تاکنون جز افرادی محدود، کسی ادعایی مبنی بر این که ملائک در شب قدر بر او نازل میشوند، نکرده است. چرا که صحت ادعای مدعی در این زمینه با چند سؤال ساده در مورد اتفاقات آینده و جزئیات آن از سوی مردم همعصر او معلوم میشده است. در این میان، تنها عده ای محدود را میتوان یافت که مدعی این امر هستند. اینان در مقاطع مختلف زندگی خود قاطعانه از این ادعای خود دفاع کردهاند و پاسخگوی پرسش افراد در مورد اخبار و اتفاقات آینده بودهاند. ایشان در لحظه لحظه عمر خود، همانند پیامبر اکرم از چنان علم وسیعی برخوردار بودهاند و از وقایع جهان اطلاع داشتهاند که مردم همعصرشان، به وضوح به مقام علمی آنها پیمیبردند و ایشان را عالمترین شخص میدانستند. با بررسی زندگانی ایشان شواهد بسیاری در تأیید این موضوع میتوان یافت که ذکر آنها خود فرصت دیگری میطلبد. لازم به ذکر است که اینان همان کسانی هستند که شیعیان به امامت آنها معتقدند؛ جانشینان پیامبر و نمایندگان خداوند بر روی زمین؛ علی و یازده فرزند معصوم از نسل او. از آنچه گفته شد نتیجه میشود در هر عصری و از جمله در دوران حاضر باید حجت و نمایندهای از جانب خدا بر روی زمین وجود داشته باشد، تا در شب قدر، محل نزول ملائک باشد. بر این اساس شیعیان قائلند که پس از رسول خدا ملائک بر ائمه اطهار که جانشینان به حق آن بزرگوار و خلفای الهی بر روی زمین بودند، نازل میشدند و در عصر حاضر نیز هر ساله در شب قدر، فرشتگان الهی بر وجود امام عصر، امام مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) نازل میشوند. شب قدر کدام یک از شبهای سال است؟ با در نظر گرفتن دو آیه از قرآن کریم و دقت در آنها و با استفاده از احادیث نبوی و کلام ائمه اطهار میتوان دریافت که یک چنین شبی در ماه مبارک رمضان قرار دارد. چرا که خداوند در آیه 185 سوره بقره، ماه رمضان را ماهی معرفی میکند که قرآن در آن نازل شده است.(22) و در آیه آغازین سوره قدر نیز شب قدر را شبی میداند که قرآن در آن نازل گشته است.(23) پس به خوبی میتوان نتیجه گرفت که شب قدر در ماه مبارک رمضان قرار دارد و قرآن در این شب و در نتیجه در ماه رمضان نازل شده است. روایات رسیده از پیامبر اکرم و اهل بیت نیز این مطلب را تأیید مینماید. نهایتاً آنچه ما میتوانیم از قرآن کریم در تعیین زمان این شب بفهمیم، محدود به وقوع یک چنین شبی در ماه مبارک رمضان است. اما روایات رسیده از معصومین در تفسیر قرآن وضعیت را روشنتر میکند. در این روایات به شبهای نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان اشاره شده است و شب بیست و سوم از بقیه محتملتر شمرده شده است. چه باید کرد؟ در قسمتهای پیشین اشاره شد که طبق آیهای از قرآن کریم شب قدر از هزار ماه که در آن شب قدری وجود ندارد، برتر و بالاتر است.(24) ائمه اطهار (علیهم السلام) در مقام تفسیر و تبیین آیات قرآن، دلیل این برتری حیران کننده را، برتری عبادت و انجام عمل صالح برای بندگان در این شب دانستهاند.(25) اگر لحظهای درنگ کنیم و کمی با خود بیاندیشیم خواهیم دید که در میان 365 شب سال تنها شبی از شبهاست که این چنین مورد عنایت و توجه قرار گرفته و چنان اثراتی بر آن مترتب شده است. بنابراین با اندکی تأمل به این نتیجه خواهیم رسید که باید این فرصت را غنیمت شمرد چرا که در این شب پرخیر و برکت فرصتی بسیار استثنایی آن هم در ماه میهمانی خدا برای ما فراهم شده است که میتوانیم با توجه و همتی که به کار میبندیم بهره بسیار زیادی از آن ببریم. با رجوع به بیانات ائمه اطهار میتوان از اعمال و عباداتی که مورد توصیه قرارگرفتهاند، با خبر شد. از جمله این اعمال میتوان به احیاء این شب و تفکر و تحصیل علم در باب مسایلی که انسان را به خدا نزدیکتر میگرداند اشاره کرد. مثلاً مناسب است در این شب مقداری با خود خلوت کنیم، عملکرد سال گذشته خود را مرور کنیم. اعمال و رفتار خود را در این سال زیر ذرهبین قرار دهیم و ببینیم در سال گذشته کجا بوده و اکنون به کجا رسیدهایم؟ با پرداختن به این افکار میتوانیم مقدمه استفاده بیشتر از این شب را مهیا کنیم. از خداوند تقدیر بهتری را در سال آینده طلب کنیم. از او بخواهیم که ما را در پیمودن مسیری که مورد پسند اوست کمک کند. همچنین از او که وعده آمرزش در این ماه و به خصوص در این شب به ما داده است در مورد کوتاهیهای خود طلب مغفرت و آمرزش کنیم و تصمیم بگیریم او را بیش از پیش اطاعت کنیم. همچنین زنده نگه داشتن یاد خداوند در دل، دستگیری از محرومان و مظلومان و دعای خیر برای سایرین نیز از جمله اعمال سفارش شده هستند.(26) بدین ترتیب است که هر انسان آگاه و بیدار دل در حدی که در توان و شایسته اوست، میتواند هر چه بیشتر خود را مشمول عنایت و توجه خداوند قرار دهد. به این امید که بتوانیم از این فرصت استثنایی و خیرات بیمنتهای این شب بهره و استفادهای شایان ببریم. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم حم × و الكتاب المبین × انا انزلناه فى لیلة مباركة انا كنا منذرین × فیها یفرق كل امر حكیم × امرا من عندنا انا كنا مرسلین × رحمة من ربك انه هو السمیع العلیم × رب السموات و الارض و ما بینهما ان كنتم موقنین × لا اله الا هو یحیى و یمیت ربكم و رب ابائكم الاولین. (1- دخان / 1 - 8) راجع به سه چهار آیه اول این سوره مباركه در جلسه پیش بحثشد (1) . آیه اول كلمه «حم» بود، آیه دوم «و الكتاب المبین» ، آیه سوم و چهارم هم مربوط به نزول قرآن در لیلة القدر و درباره خود لیلة القدر بود. در آیه چهارم مىفرماید: «فیها یفرق كل امر حكیم» در این شب جدا مىشود (تعبیر «جدایى» دارد) هر امر حكیمى. نتیجه تدبرهاى مفسرین درباره این آیه مختلف بوده است. بعضى گفتهاند مقصود این است كه چون در این شب - و در واقع در یكى از این شبهاى لیلة القدر - قرآن نازل شد و به وسیله قرآن كریم دستورها و احكام بیان شد و به طور كلى بیان كردن یك چیز یعنى واضح كردن و روشن كردن و تفصیل دادن آن و در واقع بیرون آوردن آن از حد اجمال و ابهام به مرحله تفصیل و روشنى، پس «در این شب جدا مىشود هر امر حكیمى» . مقصود از این «امر» یعنى دستورهاى الهى، معارف الهى: این چیزهایى كه به وسیله قرآ بیان شده است در این شب تفصیل داده شد. ولى البته این نظر، نظر صحیحى نیست، چون همین طور كه عرض كردم این نظرها نظر مفسرین استبه حسب تدبرى كه در آیات كردهاند. و بعضى مفسرین دیگر كه این نظر را رد كردهاند - و درست هم رد كردهاند - گفتهاند آیه مىفرماید د راین شب جدا مىشود، تفصیل داده مىشود (نه شد). اگر مقصود همان نزول قرآن و بیان احكام و معارف به وسیله قرآن باشد، همین طور كه فرمود: «انا انزلناه فى لیلة مباركة» ما در شب پر بركتى قرآن را فرود آوردیم، بعد هم باید بفرماید: «و در آن شب كه قرآن فرود آمد هر امر حكیمى به وسیله قرآن بیان شد» همین طور كه در مورد نزول قرآن معنى ندارد گفته شود: «در هر شب قدر قرآن نازل مىشود» ; قرآن در یك شب قدر نازل شد. پس اگر مقصود از «فیها یفرق كل امر حكیم» تفصیل معارف و احكام به وسیله قرآن باشد، باید گفته مىشد كه «در آن شب بیان شد» یعنى به صیغه ماضى گفته مىشد: «فیها فرق كل امر حكیم» در صورتى كه به صیغه مضارع گفته شده است و این از نظر علماى ادب روشن است كه فعل مضارع دلالتبر استمرار مىكند، یعنى [دلالت مىكند بر] یك امر جارى و دائمى كه پیوستگى دارد و همیشه هست، نه یك امرى كه در گذشته بود و قطع شد; یك امرى كه وجود دارد. بنا بر این این آیه مىخواهد بفرماید كه در شب قدر چنین چیزى وجود دارد; و خود این آیه هم باز دلیل بر این است كه لیلة القدر همیشه هست، یعنى لیلة القدر مخصوص به یك شب نیست آن طور كه بعضى اهل تسنن گفتهاند كه لیلة القدر اختصاص داشتبه زمان پیغمبر و با فوت رسول اكرم لیلة القدر منتفى شد. معلوم مىشود كه چنین چیزى نیست، چون وقتى كه مىگوید در این شب به طور استمرار همیشه جریان این است، دلیل بر این است كه خود لیلة القدر هم براى همیشه باقى است نه اینكه از بین رفته است، و بعلاوه معنى ندارد كه لیلة القدر از میان برود، تا زمان پیغمبر هر سال لیلة القدر وجود داشته باشد و بعد از پیغمبر لیلة القدر از بین برود. مثل این است كه بگوییم بعد از پیغمبر ماه رمضان رفت. ماه رمضان، دیگر زمان پیغمبر و غیر زمان پیغمبر ندارد. لیلة القدر شبى از شبهاى ماه رمضان است و همین طور كه ماه رمضان، بودن و نبودنش به بودن و نبودن پیغمبر نیست لیلة القدر هم این گونه است. پس مقصود از این كه «در این شب تفریق مىشود» چیست؟ كلمه «فرق» همین چیزى است كه ما مىگوییم «تفریق» ; یعنى دو چیز را كه اول با هم هستند وقتى از یكدیگر تجزیه كنند و تفصل بدهند، این را مىگویند «فرق» ; است. این، هم در امور عینى و هم در امور ذهنى و فكرى درست است. اگر شما یك مطلب علمى را كاملا تجزیه كنید و بشكافید این هم باز خودش «فرق» و «تفریق» و «تفصیل» است; و «تفصیل» در خود قرآن هم آمده. قرآن كریم مىفرماید: « و ان من شىء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم» (2) هیچ چیزى نیست (این دیگر اختصاص به مساله وحى ندارد، شامل این سنگ و خاك و درخت هم هست، شامل همه چیز هست) هیچ چیزى نیست (با یك لحن قاطع استثنا ناپذیرى) مگر آنكه خزائن آن در دست ماست و ما آن را به اندازه معین و معلوم و حساب شده فرو مىفرستیم. در این تعبیر قرآن همه چیز فرو آمده، از آسمان فرود آمده، حتى زمین هم از آسمان فرود آمده، حتى این آسمان هم از آسمان فرود آمده; نه فقط زمین فرود آمده از آسمان، آسمان هم فرود آمده از آسمان، خاكو آب و باد هوا و آتش و هر چه كه شما در نظر بگیرید امر فرود آمدنى است; یعنى هر چیزى در نزد پروردگار حقیقتى و بلكه حقایقى دارد و خلقتش در این عالم در واقع تنزل و نزول آن حقیقت است، یا به تعبیر دیگر مثل این است كه سایه آن حقیقت در این عالم اسمش مىشود «امر مادى» ، «امر زمانى» ، «امر مكانى» . میرفندرسكى قصیده بسیار عالى حكیمانه عارفانهاى دارد كه از شاهكارهاى ادبیات فارسى است (ادبیات به معنى اعم را عرض مىكنم، یعنى ادبیاتى كه شامل معنى و معرفت است). این قصیده شرح شده است; قصیدهاى است كه یك حكیم گفته نه یك شاعرى كه فقط مىتوانسته الفاظ را سر هم كند; مىگوید: چرخ با این اختران، نغز و خوش و زیباستى صورتى در زیر دارد آنچه در بالاستى مقصود از «بالا» این آسمان نیست، خود آسمان هم در این منطق باز آن زیرین است; آن یك آسمان فوق آسمان است. صورت زیرین اگر با نردبان معرفت بر رود بالا همان با اصل خود یكتاستى این همان معنا و مفهوم «نزول» را بیان مىكند كه هر چیزى، حتى خود زمین، حتى آسمان از آسمان دیگر نازل شده; اما معنى این «نزول» این نیست كه این [شىء] با همین شكل، با همین خصوصیتبا همین قدر و با همین حد در یك جاى دیگر بوده، آن را از آنجا برداشتهاند آوردهاند اینجا; مثل اینكه این آدم در یك جایى بوده، او را از آنجا برداشتهاند، به یك وسیلهاى - مثلا با هواپیما - آوردهاند اینجا گذاشتهاند; نه، این «نزول» همین چیزى است كه در اینجا قرآن از آن تعبیر به «فرق» مىكند، تفصیل و تجزیه است، (فیها یفرق كل امر حكیم)، فرق و جدایى است. این تشبیه، ضعیف است ولى باز نسبتا مىتواند چیزى را بفهماند: شما خودنویستان را جوهر مىكنید. در مخزن این خودنویس شما جوهر زیادى هست. بعد با این خودنویستان شروع مىكند به نوشتن، یك نامه مىنویسیدى: «حضور مبارك دوست عزیزم جناب آقاى الف ...» اگر از شما بپرسند كه این كلمات چیست؟ مگر غیر از همین جوهرهاست كه روى صفحه كاغذ قرار گرفته؟ اصلا غیر از این جوهر كه چیزى نیست. آیا این جوهر الآن به وجود آمد؟ این جوهر نبود؟ [پاسخ مىدهید] چرا بود. این جوهرها در مخزن كه بود حد نداشت، شكل نداشت، از یكدیگر جدا نبودند، این خصوصیات نبود; این بود كه در آنجا فقط اسمش جوهر بود و بس، ولى وقتى همان جوهر - نه چیز دیگرى - در اینجا مىآید حد و شكل و كیفیت مىپذیرد، این مىشود «حضور» آن مىشود «محترم» . در اینجا دیگر «محترم» غیر از «حضور» است. هیچ وقت انسان «حضور» را با «محترم» اشتباه نمىكند، چنانكه «الف» را با «ب» و «ب» را با «ج» اشتباه نمىكند. اینها كه در سابق متحد و یكى بودند و در آنجا اساسا جدایى و چندتایى نبود و وحدت بود، در مرحله نوشتن بر آن كثرت و فرق و جدایى حكمفرما شد. البته با همین مخزن هم مىشد شما بجاى «حضور محترم ...» چیز دیگرى بنویسید و شكل دیگرى به آن بدهید، ولى دستشما آمد این شكل را به آن داد. پس این كلمات را شما در اینجا به وجود آوردید ولى كلمات به یك معنا قبلا وجود داشت اما نه به صورت كلمه و جدایى. این است كه در آنجا به تعبیر قرآن: «احكمت ایاته» ، به مرحله احكام وجود داشت، در اینجا به مرحله تفصیل: «كتاب احكمت ایاته ثم فصلت» (3) . این دو نزول قرآن بر پیغمبر این طور است. آن دفعه اول كه قرآن بر پیغمبر نازل مىشود كه كلمه و حرف و آیه و این حرفها نیست مثل این است كه این خود نویس پر بشود. خودنویس پر مىشود اما از حقیقتى پر مىشود كه در آن هیچ لفظ و كلمهاى نیست. مرحله دوم نزول قرآن آن وقتى است كه هما پرشدهها بعد به صورت كلمات و الفاظ در مىآید. مولوى یك شعر خیلى عالى در این زمینه دارد (هرچه در این زمنه گفتهاند از این آیه قرآن بیرون نیست: «و ان من شىء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم» ) مىگوید: متحد بودیم و یك گوهر همه بى سر و بى پا بدیم آن سر همه یك گهر بودیم همچون آفتاب بى گره بودیم و صافى همچو اب چون به صورت آمد آن نور سره تا ابد چون سایههاى كنگره كنگره ویران كنید از منجنیق تا رود فرق از میان آن فریق مقصود از «ویران كردن» این است كه وقتى شما از آن دید نگاه كنید مىبینید همه به یك اصل و یه یك وحدت بر مىگردند. پس این «فیها یفرق كل امر حكیم» كه به صورت مضارع و مستقبل آمده و یك امر جارى را دارد بیان مىكند كه همیشه این امر جارى وجود دارد، نمىتواند اختصاص به نزول قرآن داشته باشد، بلكه [ناظر] به نزولى [است] كه همه چیز دارد. حال این چه رابطهاى است میان این نزول تدریجى همه اشیاء از آن اصل و مبدا خودشان با لیلة القدر؟ آن رابطهاى است كه عالم تكوین با انسان كامل دارد، كه در جلسه پیش این مطلب را بیان كردیم. پس «فیها یفرق كل امر حكیم» هر امر حكیم - كه در اینجا مقصود از «حكیم» همین چیزى است كه عرض كردیم، یعنى در حال احكام و وحدت و بساطت است - در این شب از یكدیگر جدا مىشوند، تنزل پیدا مىكنند و به صورت حدود و اشكال و خصوصیات در مىآیند. «امرا من عندنا انا كنا مرسلین» باز [آن] دو احتمال در اینجا هم آمده است. یكى اینكه «فیها یفرق كل امر حكیم امرا من عندنا» این امر همان امر باشد: هر امر حكیم در حالى كه كارى است، امرى است، شانى است از نزد ما; یعنى همه اینها از ناحیه ماست. آن وقت «انا كنا مرسلین» هم قهرا شامل همه اشیاء مىشود. احتمال دیگرى اینجا دادهاند و آن اینكه این «امرا من عندنا» به این آیه «فیها یفرق كل امر حكیم» نمىخورد، به «انا انزلناه فى لیلة مباركة» مىخورد كه آن وقت اختصاص به قرآن پیدا مىكند. «انا انزلناه فى لیلة مباركة ... امرا من عندنا» در حالى كه قرآن امرى است از ناحیه ما. بعد مىفرماید: «انا كنا مرسلین» . نظیر «انا كنا منذرین» در دو آیه قبل است. در «انا كنا منذرین» این مطلب را در جلسه پیش عرض كردیم; وقتى قرآن مىفرماید: «انا انزلناه فى لیلة مباركة انا كنا منذرین» ما چنین بودهایم كه همیشه منذر بشر بودهایم و همیشه بشر را هدایت مىكردهایم، مىخواهد بگوید كه این دفعه اول ما نیست كه ما انذار خودمان و هدایتبشر را از قرآن شروع كرده باشیم، بلكه از روزى كه بشر به روى زمین آمده استخداوند شان انذار خودش را به وسیله پیغمبران داشته است. در «انا كنا مرسلین» هم مطلب همین است: ما همیشه چنین بودهایم كه رسول مىفرستادهایم. این كه قرآن [این مطلب را] ذكر مىكند - و در اختبار هم این مطلب خیلى توضیح داده شده و تفسیر شده - در مساله اصطلاح «دین شناسى» یا «تاریخ ادیان» نظر خاص قرآن را بیان مىكند و آن اینكه از نظر قرآن از لحظه اولى كه بشر عاقل متفكر بر روى زمین آمده است رسول الهى بر روى زمین بوده; یعنى این جور نبوده كه دورهها بر بشر گذشته است و بشر همین طور در جهالتها و نادانیهاى خودش مىلولیده، پرستش هم از بت پرستى به معنى اعم مثلا از پدرپرستى به قول فروید شروع شده و بعد رئیس قبیله را بپرستند و بعد كم كم به بت و به ارباب انواع برسند، آن آخرین مرحله كه مىرسد پیغمبرانى م آیند ظهور مىكنند و مردم را به خداى یگانه دعوت مىكنند; نه، چنین چیزى نیست. اینها تاریخ هم نیست كه كسى بگوید تاریخ است. آنها هم كه مىگویند، منشا حرفشان حدس و تخمین است، چون اینها مربوط به ازمنهاى است كه خود آنها اینها را «ازمنه ما قبل تاریخ» مىنامند. پس اینها تاریخ نیست، فرضیات و حدسیات است، و واقعا عجیب هم هست! وقتى یك نفر دانشمند به بتبست مىرسد گاهى یك فرضیاتى مىگوید كه یك آدم عادى هم به او مىخندد. فرضیاتى را كه دانشمندان گفتهاند در كتابها با آب و تاب مىنویسند در صورتى كه مطالبى كه به وسیله وحى و انبیاء رسیده اگر از نظر همان ظاهر منطق هم بخواهید [در نظر] بگیرید این عجیبتر از آن نیست، ولى این جلب نظرشان نمىكند. مثلا فروید وقتى مىخواهد ریشه پرستش را به دستبدهد كه چطور شد كه بشر به فكر پرستش افتاد - چون او مىخواهد به فطرت یا غریزه الهى اعتقادى نداشته باشد; اینها تاریخ هم كه عرض كردیم نیست كه بگوییم گوینده مدركى بر خورد كرده - آمده فرض كرده و گفته استشاید چنین چیزى بوده. او چون تكیهاش روى غریزه جنیسى است این جور فكر كرده كه در ادوار خیلى قدیم پدر خانواده - كه از همه قویتر بود - همه جنس اناث خانواده را به خودش اختصاص مىداد، یعنى غیر از آن زنهایى كه از آنها بچه مىآورد و به خودش اختصاص داشت دخترهایش را هم كه بزرگ مىشدند جزء حرم و حریم خودش قرار مىداد و پسرها را محروم مىكرد. پسرها دو احساس متناقض نسبتبه این پدر داشتند، یك احساس محبت آمیز و یك احساس نفرت آمیز. احساس محبت آمیز براى اینكه او قهرمان خانواده بود، بزرگ خانواده بود، حامى خانواده بود، نان آور خانواده بود و اینها را در مقابل دشمن حفظ مىكرد. از این جهتبه او به نظر محبت و احترام نگاه مىكردند. ولى از طرف دیگر (او همه احساسات را متمركز در حس جنسى مىداند) چون همه جنس انثا را به خودش اختصاص داده و آنها را محروم كرده بود، یك حس كینه و حسادت عجیبى نسبتبه او داشتند. این دو حس متناقض از آنجا پیدا شد. روزى بچهها آمدند دور هم جمع شدند (عرض كردم اینها همه خیال است) گفتند این كه نمىشود كه تمام زنها را جمع كرده براى خودش و ما را محروم كرده است. ناگهان تحت تاثیر احساسات نفرت آمیزشان قرار گرفتند، گفتند پدرت را در مىآوریم، مىكشیمت; دسته جمعى ریختند او را كشتند. بعد كه كشتند آن احساس محبتآمیز و احترام قهرمانانهاى كه نسبتبه او داشتند ظهور كرد، مثل هر موردى كه وقتى انسان روى یك احساس كینهتوزى یك كارى مىكند بعد كه كارش را كرد دیگر كینه كارش تمام مىشود و تازه احساسات دیگرش مجال ظهور پیدا مىكند.