مطلع الفجر13:26 - 1396/11/28
کاری که فیلم سازان انقلابی کردند؛

سیلی سخت سینمای مردمی به سینمای غرب گرا/ فاصله صداوسیما با سینمای انقلابی

مطلع الفجر:آن چه مسلم است غلبه سینمای مردمی در کشور است و مسلم تر عقب ماندن صداوسیما از این جریان؛ حال اگر سیمای ملی توان رساندن خود به این جریان را ندارد، حداقل به احترام عنوان ملی که یدک می کشد در برخورد با فعالان عرصه صدا و تصویر بی طرف عمل کند.

مطلع الفجر-عارف نصر/ جشنواره فیلم فجر امسال یکی از حاشیه سازترین جشنواره های فیلم فجر در تاریخ این جشنواره بوده است؛ حاشیه هایی که بسیاری از آن ها حکایت از درون سینمای ایران دارد، اما این دعوا نشان دهنده ظهور یک تفکر جدید در این عرصه است.

تفکری که هر چند دیر اما به نحوی موجودیت تفکر موجود در این عرصه به خطر انداخته، که تفکر مدعی حاکمیت سینما به دنبال حذف آن با هر روشی است.

سینما در دنیای امروز به عنوان مهم ترین عامل انتقال فرهنگ، اندیشه و حتی ابزار بان فلسفه شناخته می شوند و همین امر موجب شده است که کشوری مانند آمریکا سرمایه های کلانی بر روی این هنر-صنعت گذاشته است و کشوری مانند کره به دنبال ایجاد هویت برای خود از طریق همین هنر هفتم است.

سینمای ایران نیز سال هاست که به دلیل تعدد آثار در سطح جهان شناخته می شود، اما این سینما به اذعان کارشناسان همین عرصه اقتباسی از سینمای بالیوود و تا حدودی هالیوود بوده است.

این اقتباس به حدی است که فیلی مانند «قیصر» مسعود کیمیایی که به عنوان یک نقطه قوت در تاریخ فیلم فارسی ها شناخته می شود، برگرفته شده از یک فیلمنامه هندی است و برخی حتی کیمیایی را به دزدی ادبی نیز در این رابطه متهم کرده اند.

این سینما مهم ترین ابزار فرهنگی نظام سلطنتی در ایران پیش از انقلاب به شمار می رفت و البته مخاطبان خاص خود را هم داشت و به دلیل نوع محتوا و فرهنگی که انتقال می داد با رکود چند ساله در سال های اول انقلاب مواجه شد.

از سال های ابتدایی انقلاب اسلامی بار دیگر سینما در ایران به جریان افتاد و این بار نیز فیلم سازانی مانند مسعود کیمیایی، بهرام بیضایی و علی حاتمی جریان سینما را در دست گرفتند و آن را آن گونه که خود به دنیا می نگریستند پرورش دادند.

وجود این نسل سبب تربیت نسلی شد که آثار ان ها در دهه هفتاد و هشتاد شمسی بر روی پرده نقره ای رفت، اما در این میان آن چه مهم بود آرمان های مطرح شده در این فیلم ها در کنار آرمان های انقلاب و جامعه بود.

سینمای پس از انقلاب گرچه از عناصری مانند سکس و خشونت پاک شدند و یا حداقل به لفافه رفت و حتی نوع پوشش بازیگران را دچار تغییر کرد اما هیچ گاه در محتوا دچار تحول نشد و سینماگران در دوران پس از انقلاب همان اهدافی را دنبال می کردند که پیش از انقلاب به دنبال آن بودند و بالطبع این اهداف را به خورد جامعه هدف خود نیز می دادند.

البته در این میان آثار و کارگردان هایی نیز بودند که با دغدغه های اسلامی و انقلابی از دهه اول انقلاب مشغول به فعالیت بودند اما آن چه در این یادداشت بیان می شود، جریان سینما است.

همین اقدامات موجب شد که برخی از اقشار از سینما فاصله بگیرند و سینمایی که قرار بود پس از انقلاب همپای دیگر نهادهای فرهنگی به سمت مردمی شدن حرکت کند، در دل قشر متوسط و مرفه غرب گرا رفت و همین امر سبب خالی شدن گیشه ها و کم تر شدن مخاطبان این هنر در کشور شد.

برخی فیلم سازان علت این خالی شدن گیشه ها را در نوع ژانرها می دیدند و لذا به دنبال این رفتند تا با ژانری عام پسند در دهه 80 گیشه سینما را پر رونق کنند، به همین دلیل به سمت ژانر طنز حرکت کردند و فیلم های طنز در دهه هشتاد به شدت رونق گرفت.

این اقدامات اگرچه تا حدودی توانست شکی به آمار فروش فیلم ها وارد کند اما نتوانست خلا بین مردم و سینما را پر کند.

سال های پایانی دهه 80 به عنوان سال های ظهور فیلمسازان جوان شناخته می شود، فیلمسازانی که بسیاری از آن ها از جوانان دلبسته به انقلاب بودند که آرمان فیلم سازی خود را بر پیشبرد اهداف مقدس و الهی بنا نهادند.

ظهور این فیلمسازان در ابتدا توسط قشر حاکم بر سینما جدی گرفته نشد، اما استقبال عجیب مردم از فیلم های  ساخته شده توسط این قشر در فیلم هایی مانند مجموعه «اخراجی ها»، «قلاده های طلا» به ویژه در شهرهای کوچک و حتی اکران برخی از این فیلم ها در تالارهای آمفی تئاتر به یکباره توجه سینماگران را به این قشر معطوف کرد.

اما قشر مدعی زعامت سینما به جای قبول این تفکر جدید سعی در حذف این تفکر با هر ابزاری از تمسخر و نقدهای ناصواب تا لابی برای کاهش سالن های سینما اختصاص داده شده به این فیلم ها و یا جلوگیری از تبلیغ فیلم ها و یا بایکوت کردن بازیگران این فیلم ها به دنبال حذف آن رفت. اقداماتی که گوشه هایی از آن را پیش از این با نوع فیلمنامه اخراجی ها و قلاده های طلا دیده بودیم و یا در سال جاری با «لاتاری» و «اشنوگل» دیدیم.

اما تمام این اقدامات موجب این شد که این سینما به سرعت رشد کند و حتی بسیار بالاتر از فیلم های مدعیان سینمای ایران در جشنواره ها ظاهر شود؛ به نحوی که لابی ها برای حذف این فیلم ها از گردونه جشنواره های بزرگ کشوری مانند فجر بالا رفت.

امسال شاید بزرگ ترین سال برای فیلم سازان جوان انقلابی و سینمای مردمی بود، به نحوی که چندین اثز از آثار جشنواره فیلم فجر به واقع در مورد فجر انقلاب بود و البته از طرفی سیلی بود در گوش سینما دلباخته غرب، سیلی که صدای آن را به خوبی در حذف لاتاری و برخوردهای سلیقه ای با حاتمی کیا دیدیم.

جریان غرب گرای سینما و البته بخشی از جریان حاکم بر صداوسیما، امروز تمام موجودیت خود را در تزلزل می بینند و حال که توان مقابله با این سیل عظیم را ندارند، به دنبال حذف آن برآمدند.

آن چه در برنامه هفت اتفاق افتاد، آن چه پس از روز اختتامیه جشنواره فیلم فجر در برنامه صبح شبکه سه اتفاق افتاد؛ صحبت های داوران جشنواره امسال در حذف فیلم لاتاری به دلیل مخالفت فیلمنامه این فیلم با علایق داوران و نیز تنفس مصنوعی به برخی فیلم ها با اهدای جوایز جدید و یا حذف اجباری رقبا همه و همه نشان از این دارد که صدای سیلی سینمای مردمی در گوش سینمای غربی کل ایران را فراگرفته است.

اگرچه این اقدامات از سوی سینماگران غرب گرا عادی و قابل پیش بینی به نظر می رسد اما بهتر است صدا و سیما در این ماجرا تکلیف برخی عناصر غرب گرای خود را مشخص کند.

آن چه مسلم است غلبه سینمای مردمی در کشور است و مسلم تر عقب ماندن صداوسیما از این جریان؛ حال اگر سیمای ملی توان رساندن خود به این جریان را ندارد، حداقل به احترام عنوان ملی که یدک می کشد در برخورد با فعالان عرصه صدا و تصویر بی طرف عمل کند.