سرویس: تازه های خبرکد خبر: 74484|14:07 - 1391/09/02
نسخه چاپی

اعتقاد به انقلاب و ارادت به امام از همان دوران نوجوانی

 به گزارش مطلع الفجر ، شهید علی اشرف حسن بیگیان از جمله شهدای پرورش یافته مکتب مساجد گیلانغرب بود که در جبهه های رزم نیز بیشتر اوقاتش به خواندن نماز و نیایش می گذشت و کارش ترویج احکام دینی و اعتقادی میان رزمندگان بودوی به واقع  عارفی وارسته، ایثارگری سلحشور و اسوه صبر، حلم و بردباری، ساده زیستی، تقوی و دینداری بود و به عشق رسیدن به هدف متعالی و کسب رضای خدا و حضرت احدیت، شب و روز تلاش می کرد و همیشه با کمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش با رزمندگان و همشهریانش برخورد داشت. این شهید والامقام در هفتم دی سال 1340 در یک خانواده مذهبی، معتقد و پایبند به اسلام از طبقه ضعیف جامعه گیلانغرب دیده به جهان گشود، مقاطع تحصیلی را در زادگاهش گذراند و در خرداد 1359موفق به اخذ مدرک دیپلم در رشته فرهنگ و ادب شد. وی هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیلات تابستان با کار و تلاش فراوان مخارج شخصی خود را تامین می کرد و از این راه به خانواده زحمتکش خود نیز کمک قابل توجه ای داشت. او با شور، نشاط، مهر، محبت، صمیمیت و احترامی که به والدینش می گذاشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری می بخشید و بدین صورت خستگی ها و مرارت ها را از وجود و چهره پدرش که خسته از کار روزانه به خانه برمی گشت، پاک می کرد. علی اشرف از زمان طفولیت، روحی لطیف، عبادی و نیایشگر داشت و از زمانی که به سن بلوغ رسید تا لحظه شهادت در تمام فراز و نشیب های زندگی، هرگز انجام فریضه واجب را فراموش نکرد. نماز اول وقت را بر همه چیز مقدم می شمرد و خواندن قرآن و توسل از مهمترین برنامه های روزانه اش بود، به شرکت در نماز جماعت توجه داشت و بعدها همین فرهنگ را در جبهه و اوقات فراغت خود پیاده کرد. از کارهای اساسی شهید سامان بخشیدن به فعالیت ‍های فرهنگی و تبلیغی در گیلانغرب بود، در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقلابی در آنها تاثیر بسزایی داشت و پس از پیروزی انقلاب در جهت ایجاد نظم و دفاع از شهر و برقراری امنیت شبانه روز تلاش می کرد.

*به ولایت اعتقاد کامل داشت و حاضر بود در این راه جانش را فدا کند که عاقبت هم چنین کردبه ولایت اعتقاد کامل داشت و حاضر بود در این راه جانش را فدا کند که عاقبت هم چنین کرد. انسانی مومن، متعهد، آرمانگرا، واقع بین، ولایتمدار و عاشق و دلباخته امام خمینی(ره) بود. با شروع جنگ تحمیلی با سپاه ارتباط نزدیکی برقرار کرد و در اسفند سال 59 به خدمت سربازی در خارج از محدوده شهرستان گیلان غرب اعزام شد. شهید حسین بیگیان فرزند ارشد خانواده بود و سه خواهر و یک برادر کوچکتر از خود داشت در اوایل سال 60 پدرش را از دست داد و کسی غیر از او استطاعت انجام اداره خانواده را نداشت لذا سرپرستی خانواده در شرایط سخت مهاجرت و آوارگی ناشی از جنگ تحمیلی ضرورتی انکار ناپذیر برایش بود و به همین دلیل بمدت یک سال کفالت سربازی گرفت و به خدمت خانواده در آمد. تنها برادر شهید حسن بیگیان در خصوص انگیزه این شهید بزرگوار می گوید :او رفتن به جبهه برای دفاع از انقلاب و کشورش را بر ماندن در خانه ترجیح داد لذا به صحنه کارزار وارد شد چون اعتقاد داشت امروز مساله ما، مساله اسلام و حفظ و حراست از حریم قرآن است، بدون تردید باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش کشیم و قداست مکتب، مملکت و ناموس مان را پاسداری کنیم. نیت انقلابی شهید علی اشرف چیزی کمتر این نبود که ؛امروز باید با خون خود به حفظ آرمان های انقلاب همت نماییم یا اینکه در خانه هایمان بنشینیم و پرچم ذلت و تسلیم را در مقابل دشمنان خدا بالا ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم، اما ما طالبان حریت و شرف هستیم، نه ننگ و ذلت و بدنامی و حضور در جبهه برای دفاع در اولویت اول امور قرار دارد. با این اندیشه، فوت پدرش کمترین خللی در اراده پولادین و عزم مصمم او وارد نیاورد و در 13 مرداد سال 60 به عضویت سپاه پاسداران در آمد و به صفوف رزمندگان در جبهه آوزین در اطراف گیلانغرب پیوست، تا مادر مکرمه اش در شرایط سخت و دشوار آوارگی بار سنین زندگی را به تنهایی بر دوش کشد. شهید حسن بیگیان عارفی وارسته، ایثارگری سلحشور و اسوه صبر، حلم و بردباری، ساده زیستی، تقوی و دینداری بود و به عشق رسیدن به هدف متعالی و کسب رضای خدا و حضرت احدیت، شب و روز تلاش می کرد و همیشه با کمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش با رزمندگان و همشهریانش برخورد داشت. علی حید حسن بیگیان برادر شهید میگوید  :شهید علی اشرف   اوایل دی سال 60 بر اثر ترکش خمپاره دشمن در دامنه ارتفاعات چغالوند از ناحیه کتف بشدت مجروح شد و به بیمارستان اعزام شد، پس از ترخیص به اجبار شبی را در چادری که محل زندگی اعضای خانواده ام بود گذارند وپس از وداع با من و مادر و بقیه اعضای خانواده   عازم جبهه های نبرد شد سرانجام سردار بزرگ ولایت و عاشق خمینی بت شکن (ره) در30 دی همان سال به آرزوی دیرینه اش که شهادت در راه خدا بود، رسید و درعندربهم جای گرفت.*مادر شهید :شهید علی اشرف از همان دوران کوکی معتقد به انقلاب و امام بودمادر شهید  علی اشرف حسن بیگیان در خصوص فرزندش می گوید: علی اشرف از همان اوایل نهضت سال 57 با وجود سن کم به فعالیت های ضد رژیم طاغوت و انتشار عکس و اعلامیه های امام پرداخت و با تعدادی از دوستانش در فعالیت های انقلابی و راهپیمایی ها شرکت می کرد واز همان دوران کوکی معتقد به انقلاب و امام بود تاج خانم سلیمانی گفت: با پیروزی انقلاب اسلامی و فراغت از تحصیل به خدمت مقدس سربازی رفت و در ادامه به سپاه پیوست و با تعدادی از هم رزمانش شهیدش از جمله سردار شهید خوشروان بدنه هسته مرکزی سپاه گیلانغرب را تشکیل دادند. مادر شهید حسن بیگیان اظهار کرد: در دوران دفاع مقدس دوبار در مناطق عملیاتی گیلانغرب مجروح شد، بار دوم مجروحیتش بسیار ناراحت بود هنگام مرخص شدن از بیمارستان در حالیکه همراه یکی از همرزمانش بود و چادر محل زندگی مان در شیارهای اطراف شهر گیلانغرب آمد ولی وارد چادر نشد، دیدم ناراحت است علتش را جویا شدم گفت از اینکه شهید نشده احساس گناه می کند چون خداوند او را نپذیرفته، این را گفت و پس از استراحت کوتاهی به جبهه برگشت. این اسوه مقاومت و ایثار پیشانی فرزندش را می بوسد تا پس از چند روز جسد غرق در خون دلبندش را در آغوش کشد.*فرازی از وصیت نامه سردار شهید علی اشرف حسن بیگیانبسم الله الرحمن الرحیم الرحیم

مرگ در زندگی ذلت بار است و زندگی در مرگ پیروز مندانه و قهرآمیز. کجا هستند برادران من، آنها که در مسیر صحیح حرکت کردند و در راه حق استقامت ورزیدند، حشمت(علی بیگی) کجاست؟ علی اکرم (پرما)کجاست؟ کجاست مجید حسینی؟ ذوالشهادتین کو؟ کجا هستند امثال آنان از برادرانشان؟ خدایا از عمر من بکاه و به عمر رهبرانقلاب این ابراهیم زمان خمینی بت شکن بیفزای تا که انقلاب مقدس و خون شهیدانمان بی ثمر نماند و تمامی مستضعفان جهان را بهره مند سازد. برادر(خطاب به بهترین دوستش) همچون عاشق به دنبال معشوقه ام می گردم تا شاید آن را دریابم(شهادت). (برادر) به مادرم بگویید هنگام شهادت من این دعا را بخواند که: خدایا من تنها این امید را داشتم که برای تو هدیه و به ارمغان فرستادم، خدایا تو این هدیه ناقابل ما را بپذیر. به مادرم بگو، هرگز نگوید پسرم را از دست داده ام. نگوید خانه مان بی سرپرست شد، بگو که من خانواده ام را به امام زمان ولی عصر(عج) سپرده ام و بگو که فقط خدا را مبدا اصلی قرار دهد تا ناراحتی ها و گرفتاری ها رفع شود. ای خدای بزرگ به ضعیفان ما نیرو، به راکدان ما تکان، به خاموشان ما فریاد، به مسلمانان ما قرآن، به شیعیان ما علی(ع)، به فرقه های ما وحدت، به روشنفکران ما ایمان، به نومیدان ما امید، به مجاهدان ما اجر، به جوانان ما آگاهی، به فهمیدگان ما تعصب و به متعصبین ما فهم عنایت فرما. دی ماه 1360 ارتفاعات چغالوند شهرستان گیلانغرب - علی اشرف حسن بیگیان

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد