گیلانغرب قبل در سالهای اول انقلاب و پیش از تهاجم عراق شاهد خرابکاریهای تجزیه طلبان بود و هنوز زخمهایی از آن روزگار برتن احساس میکرد که در تاریخ 6/7/1359 ارتش عراق وارد گیلانغرب شد، در حالی که ستون نظامی دشمن به باغ کشاورزی و پمپ بنزین شهر رسیده بود و تعداد 30 روستا و شهر به میزان صد در صد تخریب شدند.
مقاومت مردم بعثیها را تار و مار کرد، با تلاش هوانیروز ارتش، عقبه ستون نیروهای دشمن روی جاده گیلانغرب منهدم شد. مردان و زنان سلحشور گیلانغرب به همراه تعدادی از نیروهای رزمنده و با حمایت و پشتیبانی خلبان شهید شیرودی در نبردی نابرابر آنچنان درسی به متجاوزان دادند که فکر اشغال گیلانغرب برای همیشه از ذهن آنها پاک شد.
پس از آغاز جنگ تحمیلی در سال 59 و اشغال قصرشیرین توسط نیروهای عراقی و پیشروی آنها به طرف گیلانغرب، در چهارم مهر ماه 59 ارتش بعث پس از اشغال 32 روستای دهستان حومه در محور جاده قصرشیرین در آستانه ورود به شهر گیلانغرب بود که با مقاومت به یاد ماندنی مردم این شهر مواجه شد.
شهر گیلانغرب بر اثر بمبارانهای متعدد هواپیما و آتش توپخانه ارتش عراق تخریب شد اما مردم این شهر دست از مقاومت برنداشتند که از جمله آن میتوان به حماسه خانم فرنگیس حیدرپور اشاره کرد که به تنهایی با یک تبر یک عراقی را اسیر کرده بود و امروز تندیس او در میدان مقاومت شهر ساخته شده است. این شهر در طول جنگ تحمیلی بارها بمباران شد و عملیات متعددی از جمله مطلع الفجر و کمینگاه در آن به وقوع پیوست.
تفنگ شکاری برای مقابله با ارتش صدام
ابزار مردم مقاوم گیلانغرب را تفنگ شکاری، تبر و تیشه و چوب تشکیل میداد و رها سازی آب در مزارع کشاورزی برای توقف ابزارهای جنگی دشمن از جمله اقدامات تدافعی مردم قهرمان دیار گیلانغرب بود که دشمن را تا 10 کیلومتری این شهر به عقب راند و منطقه عمومی گورسفید را تبدیل به کانون درگیریها و مقاومت کرد.
با استقرار نیروهای بسیج مردمی و کمکی در نقاط مرزی، زمینه باز پس گیری ارتفاعات و مناطق استراتژیک گیلانغرب فراهم شد و طی دو عملیات بزرگ «مطلع الفجر» و «انتقام» منجر به آزادسازی مناطق مهمی همچون آوزین، چغالوند، تنگه حاجیان و ارتفاعات شیاکوه شد. در طول جنگ تحمیلی بارها گیلانغرب مورد هجوم ناجوانمردانه ارتش بعث عراق از طریق زمین و هوا قرار گرفت به طوری که در نتیجه بمبارانهای هوایی، موشک باران و گلوله باران آن (150 بار بمباران و موشک باران) تعداد 30 روستا و شهر گیلانغرب به میزان صد در صد تخریب شد.
در تابستان سال 67 و با قبول قطعنامه 598 سازمان ملل از سوی جمهوری اسلامی ایران، ارتش بعث عراق بار دیگر در تهاجمی گسترده شهرستان گیلانغرب را مورد تجاوز خود قرار داد که در این عملیات نیز با رشادت رزمندگان اسلام و مردم سلحشور منطقه ناکام ماند و درهمان روز نخست به پشت مرزهای بینالمللی عقب رانده شد.
چرایی عملیات مرصاد
عملیات مرصاد (کمینگاه) پس از پذیرش قطعنامه 598 27/4/1367 از جانب ایران انجام شد. این قطعنامه از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد به منظور پایان دادن به جنگ ایران و عراق توسط اعضای آن تدوین یافته بود. اما ایران مدتی طولانی با این توجیه که به خواستههایش توجه نشده است از پذیرش آن استنکاف میکرد. امام خمینی عالیترین مقام ایرانی در آن ایام پذیرش این قطعنامه را به سر کشیدن کاسه زهر تشبیه کرد. دولت عراق با هدف دست بالا نگه داشتن در مذاکرات صلح هجوم سنگینی به داخل مرزهای ایران را طراحی و اجرا کرد.
نیروهای بعث تا منطقه سرپل ذهاب پیشروی کردند و از آن به بعد نیروهای تجهیز شده سازمان مجاهدین خلق با حمایت همه جانبه عراق در مسیر فوق به پیشروی راهپیمای گونهای تا گردنه چهار زیر ادامه دادند. نقطه تلاقی اصلی و میدان جنگ در این منطقه حسن آباد و چهار زبر بود که نیروهای سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامی با پشتیبانی هوانیروز توانستند نیروهای مهاجم را شکست سختی دهند به طوری که اجساد کشته شدگان و ادوات منهدم شده تمام محور جاده اسلام آباد غرب به کرمانشاه را در برگرفت.
شب جمعه در دشت گیلانغرب صدای انفجارهای پیاپی که حاکی از خط آتش سنگین دشمن بود شنیده میشد. طی دو روز بعد 1/5/67 عراقیها به منطقه گیلانغرب رسیدند. منطقه از زمین و هوا زیر بمبارانها و گلوله بارانهای شدید دشمن قرار گرفت. در جبهه گیلانغرب، پیشروی نیروهای دشمن تا نزدیکی گردنه تق و توق ادامه یافت که در این نقطه هسته مقاومت در برابر آنها شکل گرفت.
در این تجاوز دشمن به خاک کشورمان، روستاهای تقی، شیرزادی در دهستان چله و روستای دار بادام و اطراف آن و نیز بعضی از روستاهای دهستان حیدریه هدف بمباران قرار گرفت و تعداد زیادی از مردم غیر نظامی گیلانغرب شهید و یا مجروح شدند.
عراقیها اموال مردم روستاهای اشغال شده را غارت کردند، به مزارع خسارات فراوانی وارد شد. از افراد بومی محل، تعداد زیادی شهید، مجروح و یا به اسارت دشمن درآمد. مردم برای چندمین بار خانههای خود را ترک کردند و به مناطق خارج از جبهه جنگ رفتند. این اشغال چهار روز ادامه یافت. بعد از آن نیروهای عراقی شبانه عقب نشستند و مردم هم به سر خانه و زندگی خود برگشتند.
مدت کمی قفل مغازه باز شد
در فاصله گرفتن تق و توق تا روستای انجیره اسلام آباد غرب و سید ایاز نیروهای ایران در چندین محور با نیروهای عراقی و چریکهای سازمان مجاهدین خلق در گیر بودند. مقدمه نیروهای رزمی ایران در گردنه تق و توق مستقر بودند. همه جا را بوی باروت گرفته بود. روستاهای دهستان چله هم برای اولین بار از ساکنین آن به خصوص زنان و کودکان تخلیه شده بود و تنها تعداد کمی از مردم غیر نظامی و به خصوص مردان در روستاهای باقی مانده بودند.
در کنارههای جاده مردمی سرگردان که نمیدانستند مقصد آنها کجاست در گرد و خاک و باد شدید آن روزها به این فکر بودند که از تیر رأس توپ و بمبارانهای دشمن کمی فاصله بگیرند. واحدهای بسیاری از نیروهای رزمی ایرانی سراسر منطقه از گردنه تق و توق تا گردنه قلاجه موضع گرفته بودند. مردم غیر نظامی این منطقه برای تهیه مواد خوراکی در تنگنای شدید بودند. فروشگاهی یافت نمیشد که چیزی برای خوردن عرضه کند. در سرمست که آن موقع مرکز دهستان بود فروشندهای مدت کمی قفل مغازهاش را باز کرد و در اندک مدت هرچه خوراکی داشت به فروش رسید. در آن گونه روزها آدمی معنی دلهره را بیشتر درک میکند.
عراق همچنان خردل مصرف میکرد
در جریان عملیات کمینگاه در مردادماه 1367 قسمتی از دهستان دیره در حوالی روستای نسار مورد بمباران شیمیایی هواپیمای ارتش عراق قرار گرفت. در این بمباران چندین سیلندر مواد شیمیایی از انواع مختلف به خصوص عامل خردل روی منطقه تخلیه شد.
اهالی به علت عدم آشنایی با صدمات و مضرات مواد شیمیایی، در اثر تماس با پوکه بمبها دچار ضایعه شیمیایی شدهاند. این بمباران عوارض زیادی روی مردم آن منطقه به جا گذاشته است، به طوری که بعدها سازمانهای دولتی قربانیان را زیر پوشش حمایت خود گرفتند. کارشناسان تأثیر عوامل شیمیایی و عوارض آنها را بر روی موجودات زنده و ازجمله انسان دراز مدت ارزیابی میکنند. تبیان
نظر شما
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد