سرویس: تازه های خبرکد خبر: 113009|07:40 - 1402/02/17
نسخه چاپی

یادداشت؛

حل مشکل مصلحت در آینه حکمت

حل مشکل مصلحت در آینه حکمت
مردم و مسئولان در نظام جمهوری اسلامی ایران بایستی ارتباط وثیق خود را با نهاد حکمت جمهوری اسلامی ایران یعنی جایگاه ولایت فقیه و شخص ولی فقیه حفظ کنند.

به گزارش مطلع الفجر ، اگر حکمت را تنازل حکم کلی از مرتبه آسمانی امر قدسی به قلب مؤمن بدانیم و مصلحت را انتزاع ذهنی احکام کلی از تجربه‌های جزئی زمینی به شمار آوریم؛ دوگانه حکمت و مصلحت همواره در یک نسبت سیال در تعیین و تصویب تصمیمات فردی و اجتماعی نقش می‌آفرینند.

نقش این دوگانه در تعیین سرنوشت جمهوری اسلامی ایران بسیار پررنگ است. به طوری که ما از یک سو نماد حکمت را به نوعی در جایگاه ولایت فقیه داریم و نمود مصلحت را در نهادهایی که در ساختارهای شورایی و جمعی به تصمیم‌ می‌رسند.

شاید بتوان نسبت میان این دو را، به نسبت میان زبان محاوره، با زبان رسمی و کتابی شباهت داد. همواره زبان رسمی با آمیختن در تجربه زیسته شهروندان انعطاف‌هایی از خود نشان می‌دهد که در ضمن حفظ چارچوب‌های اساسی و ریشه‌های معنایی مبنایی، با نیازهای روزمره مردم انس می‌گیرد و با فراز و فرود تجربه‌های آنان همراه می‌گردد تا در کشاکش حوادث روزگار ارتباط آنان با رشته معنی از هم نگسلد.

اما گاهی شاهدیم که التقاط زبان محاوره در تعامل با فرهنگ‌های دیگر چنان بی‌محابا صورت می‌پذیرد که به سرعت با پایه‌های زبانی خود بیگانه می‌شود و دیگر اهالی زبان، آن را نمی‌فهمند.

مصلحت‌سنجی‌ها هم گاهی یک چنین سرنوشتی در زندگی ما دارند. هر چه فاصله مصلحت با حکمت در اثر درگیر شدن با روزمرگی‌ها از یک طرف و تجربه‌های زیسته دیگران از سوی دیگر به چنان خودمشغولی برسد که فرصت هماهنگ شدن با حکمت را پیدا نکند؛ به تدریج این فاصله معنی‌دار خواهد بود و به جای اینکه ذیل حکمت حیات جامعه خودی معنی پیدا کند، در فلسفه حیات دیگری ترجمه می‌شود.

ما این هماهنگ شدن‌ها را در عبادات دینی خود داریم. روزانه 5 بار به رفتار معیار نماز رجوع می‌کنیم و خود را با آداب آن همرنگ و همراه می‌کنیم. همینطور سایر عبادات نسبت روزمرگی‌های ما را با نظام بندگی خدا محکم و قدرتمند حفظ می‌کنند تا اینکه در یک روند مثبت بیشترین قرابت و یگانگی بین مصلحت و حکمت وجودی ما شکل بگیرد.

مصلحت‌ها در جامعه نیز چنین هستند. اگر تجربه‌های ما در جامعه فارغ از مبانی حکمت ما توسعه پیدا کنند و زندگی اجتماعی ما برداشت منفعلانه‌ای از زندگی مادی غربی باشد و یا چنان در زبان و بیان دیگران ذوب شویم که معرفت خود از خویش و جامعه را از آنان دریافت کنیم و روایت آنان را از واقعیت‌های جامعه بپذیریم و مسائل آنان را در جمع و جامعه خود دنبال کنیم و به قوانین و قواعد و حدود و ضوابط آنان اولویت و حرمت قائل شویم و در نتیجه خود و فهم خود و قاعده زندگی خود را عقب برانیم و نادیده بگیریم و بیهوده بیانگاریم، آنگاه مصلحت به جای اینکه صلاح و اصلاح ما را تأمین کند، مصالح و مفاسد دیگران را تعقیب خواهد کرد. چه بسا از یک نقطه به بعد ما را فدای دیگری کند.

هماهنگی مصلحت با حکمت در ساختار حیات مؤمنانه به وسیله رجوع منظم و مرتب به متن و بطن دین است. همزیستی با آموزه‌های قرآن و سنت و التزام به ولایت فاصله روزمرگی‌های ما با سبک زندگی دینی را حفظ خواهد کرد.

در زندگی اجتماعی نیز در یک گستره کامل‌تر چنین است. مردم و مسئولان در نظام جمهوری اسلامی ایران بایستی ارتباط وثیق خود را با نهاد حکمت جمهوری اسلامی ایران یعنی جایگاه ولایت فقیه و شخص ولی فقیه حفظ کنند. این هماهنگی و مداومت در تنظیم امور موجب خواهد شد تا جامعه از پراکندگی‌ها و آشفتگی‌ها و گمگشتگی‌ها در امان بماند و در نتیجه هدر رفت نیروها و اراده‌ها و انگیزه‌ها به حداقل ممکن برسد و قدرت مجتمع و متمرکز به حداکثر خود برسد و آثار مثبت مضاعف به جای گذارد و بسیاری از امور مشکل بلکه محال، ممکن شود.

در دوره ای از تاریخ انقلاب، بروز برخی نگاه‌های فاسد به حکمرانی و استفاده غلط از امکانات قدرت در دولت های اصلاحات و اعتدال، به جای بسط عدالت، فساد را گسترش داده و علیرغم توصیه‌های دائمی و راهنمایی‌ها و رهنمودهای پی در پی، مسیر انحراف از اصول انقلاب اسلامی و آرمان‌های امام راحل را پیموده است. نتیجه واگرایی بین مصلحت و حکمت، موجب برخی واگرایی بین مردم و مسئولان، مردم و نظام و مردم و مردم شده است. و شکاف‌هایی را به وجود آورده و تشدید کرده است. این بیگانگی حاصل توسل و تمسک برخی مسئولان به بیگانگان است؛ تا زبان تعامل و توافق در داخل لکنت بگیرد و دیگری فرصت ارتباط و اتصال بیشتری پیدا کند و صحنه را برای دو طرف آن طور که منافعش ایجاب می‌کند، توصیف کند. نفوذ منطق حکومت‌های مادی در تعارض ذاتی با حکومت‌های الهی است. لذا فهم عناصر و معرفت پدیده‌ها نیز متفاوت بلکه متقابل است.

انتظار جدی ما از دولت و مجلس انقلابی تغییر ریل‌های تصمیم‌سازی به سمت اصیل اسلام و انقلاب است. به نظر می‌رسد راه حل فائق آمدن بر غول هفت سر فساد حرکت به موازات حکمت و حفظ و رعایت فاصله مصلحت با آن است. چنین نباشد که ولی فقیه صحنه را به گونه‌ای توصیف فرماید و مسئولان بر اساس روایت دیگری، تصمیم‌گیری کنند.

رجوع مکرر و منظم مسئولان به مسیر حکمت باعث خواهد شد تا مصلحت‌اندیشی‌ها به سمت صلاح حرکت کند و نه فساد. از شئونات ولایت است که هر گاه در امری دچار نزاع شدیم به آن مراجعه کنیم و مرجع صلح و اصلاح امور را در حکمت ولایت جستجو کنیم تا خداوند از این طریق راه حل معضلات و بهبود مشکلات را فراهم کند.