سرویس: برگزیده هاکد خبر: 112775|10:56 - 1401/09/01
نسخه چاپی

یادداشت؛

نخبگان بی تاثیر

نخبگان بی تاثیر
در این که زندگی هر شخصی باید هدفمند باشد شکی نیست، اهداف هر کس می تواند بزرگ یا کوچک و مختص خود او باشد.

به گزارش مطلع الفجر ،در حکایت مشهوری از ابوسعید ابوالخیر آمده است: شیخ را گفتند: فلان کس بر روی آب می‌رود! گفت: «سهل است ! چغزی و صعوه‌ای نیز بر روی آب می‌رود» گفتند که: فلان کس در هوا می‌پرد! گفت: «زغنی و مگسی در هوا بپرد». گفتند: فلان کس در یک لحظه از شهری به شهری می‌رود.

شیخ گفت: «شیطان نیز در یک‌نفس از مشرق به مغرب می‌شود، این چنین چیزها را بس قیمتی نیست. مرد آن بُوَد که در میان خلق بنشیند و برخیزد و بخسبد و با خلق ستد و داد کند و با خلق درآمیزد و یک لحظه از خدای غافل نباشد».

در این که زندگی هر شخصی باید هدفمند باشد شکی نیست، اهداف هر کس می تواند بزرگ یا کوچک و مختص خود او باشد. این اهداف می تواند تفریح، کسب علم، درجات اجتماعی یا حتی کسب ثروت باشد. در این بین معمولا کسب دانش و آگاهی را مقدس می دانیم اما چرا مقدس؟
به اعتقاد نگارنده کسب علم مقدس است چرا که به رشد و پیشرفت جامعه کمک می کند، این پیشرفت می تواند ادراکی، علمی، فرهنگی و یا سبک زندگی باشد.
اما در طول تاریخ بوده اند دانشمندان و نخبگانی که در مسیر دانایی خود کنج عزلت را برگزیدند و با عدم تالیف دانسته های خود و عدم ارتباط با مردم عادی عملا دانششان ثمره ای برای جامعه نداشته است.


به نظر می رسد در قرن حاضر و به ویژه سالیان اخیر، تعداد این دسته از افراد بیشتر شده، قطعا یکی از دلایل را می توان پیشرفت تکنولوژی و عدم توانایی یا عدم تلاش برای تطابق با این تغییرات دانست.
جالب این که وقتی پای صحبت برخی از اینان بنشینیم از ضعف و پایین بودن سطح آگاهی در بخش زیادی از جامعه گله مند بوده و حضور یا فعالیت در چنین فضا و اجتماعاتی را اتلاف وقت می دانند.
اگر فرض کنیم واقعا اختلاف دیدگاه و سطح درک و آگاهی بین نخبگان و افراد عادی تا این حد فاحش باشد پس برای حل مشکل ابتدا باید به دنبال دلیل آن باشیم.

جمعیت


به نظر نگارنده مهم ترین دلیل چنین موضوعی، خود نخبگان هستند. اگر فردی صدها جلد کتاب را هم مطالعه کرده باشد، تا زمانی که نتواند حداقل بخشی از آموزه های خود را به افراد عادی تر منتقل کند، عملا برای جامعه هیچ کاری نکرده است.
اگر فرد نتواند با کاهش فاصله خود و مردم عادی بخشی از دانش خود را به زبان ساده و قابل فهم برای جامعه تبیین کند عملا هنوز الفبای خاص بودن و نخبگی را کامل نکرده است.
زمانی می توان القابی چون نخبه، متخصص، عالم، دانشمند، محقق، تحلیل گر، مفسر و… را به افراد داد که بتوانند بر جامعه پیرامون خود اثرگذار باشند حتی اگر در اقلیت محض باشند.
شاید بتوان گالیله را کوچکترین دسته اقلیت نخبگان زمان خود دانست. حتی بسیاری از پیامبران الهی نیز در دوره بعثت خود یاران بسیار اندکی داشتند ولی با وجود مشقت های فراوان، هیچگاه دست از تلاش برای آگاهی جامعه بر نداشتند.

اگر در فضای جامعه، چه فضای مجازی، چه چاپ کتب و نشریات و… بعضا شاهد حضور افراد با دیدگاه های ضعیف و خام هستیم که متاسفانه با داشتن صدها هزار مخاطب عملا اثرگذار هم هستند بخش زیادی از ایراد کار از همین نخبگانی است که گوشه نشینی و عدم تاثیرگذاری را انتخاب کرده اند و با تغییر شرایط به جای استفاده از بسترهای موجود برای روشنگری و تعالی جامعه، با بی اعتنایی سعی در فرار از این مسئولیت دارند.
به نظر می رسد در چنین فضایی هم نخبگان و هم مردم عادی بازنده این فرآیند باشند./.