سرویس: ویژهکد خبر: 111882|12:28 - 1401/11/13
نسخه چاپی

اولین جانباز انقلاب:

نوجوان گیلانغربی که با تیر و کمان بر گوش مأمور ژاندارمری شاه نواخت+عکس

نوجوان گیلانغربی که با تیر و کمان بر گوش مأمور ژاندارمری شاه نواخت+عکس
مطلع الفجر:نوجوان گیلانغربی که با روحیه انقلابیش در صفوف مبارزین اول انقلاب در گیلانغرب قرار گرفته بود در مواجهه با مامور مسلح ژاندارمری سنگی را با تیروکمان به گوشش نواخت ......

منصور کرمیان که از جانبازان و مبارزان اوایل انقلاب است طی گفتگویی باخبرنگار مطلع الفجر،در خصوص آن دوران و بازه  زمانی که با افتخار و همپای بزرگان شهر و انهایی که دغدغه انقلاب را داشتند در ان حضور یافته بود،با علاقه از ان دوران طلایی سخن می گوید.

وی گفت: در ان برهه  از زمان که عزت و احترام و جایگاه و شان انسانی ملت زیر یوغ ایادی طاغوتی استکبار له شده بود مردم ما نیز در لبیک به آرمانخواهی و  انقلاب بزرگ معمار انقلاب  که شعار عزتمندی، استقلال و ازادی را برای ملت ایران به ارمغان اورد  در همان سالهای اول انقلاب  و ان زمان که خون  عزت و ازادی و استکبار و طاغوت ستیزی در رگهای انقلابی ملت  به جوش امده بود تحت رهبری های حضرت امام خمینی (ره) ،  فریاد بیزاری از حکومت طاغوت بر اوراردند، مردم گیلانغرب هم با انقلابیون همپا شدند .

 

کرمیان در خصوص شکل گیری اولیه هسته های  مبارزه ضد طاغوتی در گیلانغرب  گفت :  کلاس دوم راهنمایی بودم که  در ارتباط با معلم مدرسه ام اقای علی اشرف محمودی  در جریان مبارزات  ضد طاغوتی قرار گرفتم هرچند او نیرویی غیر بومی بود اما از همان سالها که به گیلانغرب امد  به لحاظ ارتباطی که داشت توانست اعلامیه و نامه های  در خصوص انقلاب را دریافت کندو نسبت به روشنگری در بین مردم اقدام نماید .

  وی گفت:درگیلانغرب به شکل جدی تجمعات و راهپیمایی های شهری به شکل چشمگیر  در ابانماه 57  اغاز شد و  در این اثنا به عناوین مختلف مردم به نوعی درگیر اعتراضات ، تجمعات  در داخل شهر و شعارهای ضد طاغوتی بودند و اگرچه از همین زمان ژاندارمری شهر که در ان وقت شخصی بنام گروهبان زارعی  مسئول ان بود منع هرگونه تجمعی را اعلام کرده بود اما مردم توجهی نکردند.

 

 این مبارز اوایل انقلاب تصریح کرد:به لحاظ اینکه گروهبان  زارعی  در پاسگاه  شهر که مکان ان در جنب  بانک تجارت کنونی شهر بود  نتوانست اعتراضات و تجمعات مردمی را سرکوب کند  ایادی طاغوتی یک نیروی بی رحم دیگر بنام شاطر ابادی را از یکی از شهرستانهای مجاوربه  روانه گیلانغرب کردندتا سروصدای انقلابیون به ستوه امده از ظلم طاغوت را بخواباند.

*عوامل شاه  به منظور سرکوب اعتراضات ضد طاغوتی شاطر آبادی را به گیلانغرب گسیل دادند

کرمیان اظهار داشت: بیاد دارم که بسیاری می گفتند درهمان لحظه اول که شاطر آبادی به گیلانغرب امده بود واز تجمعات اعتراضی در این شهر شنیده بود باعصبانیت خطاب به گروهبان زارعی گفته بود که هنوز در این شهر کسی را نکشته اید هنوز بر روی مردم (انقلابیون)گلوله ای شلیک نکرده اید پس  در این شهر چه غلطی می کنید؟

 

 وی در همان روزهای منتهی به پیروری انقلاب که تنور مبارزات و تجمعات  انقلابی داغ بود در گیلانغرب هم بسیاری از بزرگان شهر حضور داشتند که در بین انها  همان معلم مدرسه ما نیز حضور داشت و در ان میان ما  نیز همپای دیگر مردم شهر شروع به شعار دادن کردیم و مرگ بر شاه و درود بر خمینی می گفتیم ، وقتی نیروهای ژاندارمری این صداها و تجمعات را دیدند  همان شاطر ابادی هم که خوش سلاحی مانند  یوزی در دست داشت با تکبر خاصی در خیابان همراه نیروهایش حاضر  شد و مردم را تهدید کرد اگر شعار دادنها و تجمعشان را ادامه دهند انها را به گلوله خواهد بست  اما مردم از حرفها و نعره های توخالی او هراسی نداشتند.

این جانباز اول انقلاب  گفت : در همان لحظه ای که تجمعات  و شعارهای مردم شهر رو به فزونی داشت: نیروهای مسلح ژاندارمری به سوی مردم هجوم اوردند تا نسبت به دستگیری انها اقدام کنندانها که با شدت بی رحمی و خشونت به سوی مردم هجوم اوردند من و تعدادی از از دیگر دوستان در کوچه ای بن بست با نیروهای مسلح ژاندارمری روبرو شدیم  که دست بر اتفاق یکی از انها همان شاطر ابادی بی رحم  بود.

 

کرمیان ابراز داشت:وقتی خود را در انتهای یک کوچه بن بست  در مقابل نیروهای مسلح ژاندارمری دیدم تنها سلاح دفاعی در دستم تیروکمانی بود که با آن سنگی را با قدرت تمام به سوی شاطر آبادی پرت کردم که در نتیجه آن گوش او به شدت آسیب دید و همین باعث خشمگین شدنش گردید  و به ناگاه همه ما را به گلوله بست که در ان دم به دلیل اصابت مستقیم یکی از تیرها من ،بیهوش افتادم .

وی ادامه داد : وقتی به هوش آمدم خودم را در مسیر  قصر شیرین دیدم که همان اقای علی اشرف محمودی معلم مبارز مدرسه ام را دیدم که با خودرو آریایی که داشت  مرا به مرکز درمانگاهی در قصر شیرین رساند، بر اثر برخورد گلوله ها به پای راستم استخوانهایش  کلاخورد و خمیر شده بود و از محرومیتی که در ان زمان موج میزد و حتی ما یک پزشک ایرانی هم نداشتیم ، دکتر پاکستانی مسقر در ان درمانگاه قصر شیرین  گفت این پا باید قطع شود و راه درمانی ندارد و در همان روزها پای راستم را از بالای زانو  دست دادم.

*از خدا میخواهم همچنان در میدانی که ولایتمداری و انقلابی بودن در ان افتخار است مفتخر باشم

این مبارز نوجوان دوران انقلاب گفت:اگرچه نقص عضوم را در راه انقلاب اسلامی افتخار میدانم اما بعد از سالهای انقلاب و بعد از به ثمر نشستن ان به لحاظ اینکه یک پایم را از دست داده بودم  هرگز رو به انزو نرفتم تا جایی که به واسطه علاقه انقلابیم  در سالهای 61 ، 62 و 63  در جبهه های غرب به عنوان یک بسیجی فعال حضور در میدانهای جنگ و دفاع را با دشمن بعثی تجربه کردم  لذا دفاع از انقلاب را در همه عرصه ها از میدان مبارزات انقلابی تا دفاع در مقابل متجاوزان بعثی را امری بدیهی و بلکه  یک وظیفه شرعی میدانستم .

کرمیان در پایان اظهار داشت: به عنوان یک جانباز ، یک بسیجی و یک انقلابی اعلام میدارم  همه علاقه ام  در یک جمله خلاصه می شود که خداوند مرا چنان  توفیقی دهد که بتوانم همچنان در این خطهای ارزشی باقی بمانم و در میدانی که ولایتمدار و انقلابی بودن در ان افتخار است مفتخر باشم .